عبدالمجید نجفی

عبدالمجید نجفی

عبدالمجید نجفی فروردین ۱۳۳۸ در تبریز به دنیا آمد. دبستان حکمت و دبیرستان دهخدا او را تا سال ۱۳۵۶ رساند. در همین سال او وارد دانشگاه تبریز شد.
علاقه به مجله و کتاب و داستان مهر ۱۳۶۳ او را وارد کانون پرورش فکری کرد تا ۱۷ سال کنار کودکان و نوجوانان باشد. رمان برف آباد و مجموعه داستان کت پشمی همزمان سال ۶۸ از او منتشر شد. از نجفی تاکنون آثار متعدد رمان، مجموعه داستان، بازآفرینی از متون کهن فارسی منتشر شده، برخی آثار او جوایزی را به خود اختصاص داده است.
دوره کودکی یعنی دهه چهل. یعنی زمستان‌های سرد و برفی تبریز. و خانه مادربزرگ. با باغچه‌ها و سردابه و مطبخ و درخت عظیم توت. برخی شب‌های زمستان دور کرسی تنوره می‌نشستیم. تخمه بوداده و سنجد لبو هم هرازگاه. پدربزرگ عینک را می‌گذاشت بالای نوک دماغش و امیر ارسلان نامدار می‌خواند یا حسین کردشبستری. معجز هم می‌خواند و تولکی نین ناغیللری (قصه‌های روباه). و مادربزرگ قصه‌گوی ماهری بود. ملک محمد و ماه پیشانی و حسن کچل. بیرون باد بود و برف و صدایی که لای شاخه‌های درخت توت می‌پیچید...
اوایل دهه پنجاه نوجوان بودیم. کچل کفتر باز و تلخون و اولدوز و کلاغ‌های عموصمد. هرکدام یکی دوتومان و چه با ولع می‌خواندم. بعدش آل احمد بود و مدیر مدرسه و زن زیادی و اورازان و تک‌نگاری‌ها. و البته کرایه کتاب هم بود هر بیست وچهار ساعت دو ریال. کیهان بچه‌های آن روز گارهم بود. بعدش مجله دختران وپسران...یادش بخیر! چه روزگاری داشتیم. باهمین مجله‌ها تابستان‌ها ته بنبست شفائیه کتابفروشی باز می‌کردم و یکی دو ریال می فروختم به بچه‌های محل. این جوری کتاب و قصه و نوشتن شد سرنوشت من تا امروز.

کتاب های عبدالمجید نجفی

قصه های خواندنی مرزبان نامه


مردی که از خواب آمد


افسانه های دلاوران


چکمه هایی به رنگ سنجد


سلام آقای همینگوی


قصه های شیرین منطق الطیر


جعبه ی سیاه نویسنده


دختری به نام پریا


سمفونی سیب زمینی


راز خانه ی سه خواهرون


هدف، بامداد مقابل


راز دره ی فانوس ها


زیر گنبد کبود