من از نه سالگی رویای نوشتن کتابی را در سر داشتم، زمانی که «هریت جاسوس» را خواندم و دفترچهام را دور زمین بازی مدرسه حمل کردم تا شبیه یک نویسنده مناسب به نظر برسم. با این حال، روزنامهنگاری و بچهها من را رها کرده بودند، که باعث شد به مامایی بروم و سالها بیشتر از صفحهکلیدم دور شوم. من با گذراندن دوره کارشناسی ارشد در نویسندگی خلاق در دانشگاه آکسفورد بروکس، دوباره در دنیای کلمات غوطه ور شدم، و اکنون عاشق زندگی یک نویسنده تمام وقت، با داستان های تولد، مرگ و هر چیز دیگری هستم. «یک زن جنگجو» اولین رمان من بود که شور و اشتیاق مداوم برای تولد را با شیفتگی به تاریخ دوران جنگ و سرسختی روح انسان - بقا، فارغ از فرهنگ یا عقیده، ترکیب می کرد. استقبال از آن در میان خوانندگان در سراسر جهان فراتر از وحشیانه ترین رویاهای من بود. در فهرست پرفروشترینهای کیندل در بریتانیا و کانادا، و در فهرست پرفروشترینهای جلد شومیز نیز. رمان دوم من - "پیام رسان مخفی" - موضوع دوران جنگ را ادامه می دهد، این بار در ونیز اشغالی و سهم هزاران زن شجاع را در پیروزی متفقین به تصویر می کشد. کتابهای سه، چهار و پنج، من و خوانندگان را، امیدواریم، به برلین قبل و بعد از جنگ، و نروژ زمان جنگ، مکانهایی که دوست دارم از آن بازدید کنم، در کتابها، در ذهنم و شخصاً بردند، با تشکر از دوستداران کتاب در سراسر جهان. من یک کاتب کوچولو خوشحال هستم که سگ موز وفادارم، ریحان، در کنارم است. در هر زمان فراغتی به دور از نویسندگی، من یک باشگاه ورزشی مشتاق هستم، بافنده چیزهایی هستم که فرزندانم آن را «چیزهای عجیب» می نامند (از جمله جفت!)، و به خودم افتخار می کنم که طرفدار شماره یک جک ساورتی هستم. من عاشق قهوه و کافی شاپ هستم، اما اگر کتاب های من را خوانده باشید، از قبل می دانید!