آبراهام والنتاین ویلیامز جکسون (به انگلیسی: Abraham Valentine Williams Jackson)(زادهٔ ۱۸۶۲- مرگ ۱۹۳۷) متخصص آمریکایی زبانهای هندواروپایی بود. وی که زادهٔ شهر نیویورک بود دارای دکترای فلسفه و حقوق و متون انسانی بود. او دانشآموختهٔ دانشگاه کلمبیا بود. دستور زبان اوستایی که او تدوین کرد همچنان اصلیترین کاریاست که در این زمینه انجام پذیرفتهاست. از و به عنوان نخستین ایرانشناس بزرگ آکادمیک آمریکایی یاد شدهاست.
میان سالهای ۱۹۰۱–۱۹۱۸ به کشورهای هندوستان، ایران و آسیای مرکزی سفر کرد. وی تاریخ ایران را تصحیح کرد.او که مدت چهل سال (۱۸۹۵ـ ۱۹۳۵) کرسی استادی دانشگاه کولومبیا در رشتة زبانهای هند و اروپایی را برعهده داشت و مخصوصاً سرآمد پژوهشگران آمریکایی در قلمرو زبانها، ادبیّات و دین ایران باستان بود. در نهم فوریه ۱۸۶۲، در نیویورک به دنیا آمد. پس از گذراندن دورههای آموزشی در مدارس خصوصی، در ۱۸۷۹، به کالج کولومبیا راه یافت و در ۱۸۸۳ با درجة ممتاز در رشتة ادبیات یونان و روم باستان فارغالتحصیل شد. نزد استاد «ا.د.پری» زبان سنسکریت آموخت و سپس نزد هاپکینز، نخستین مدرس زبان اوستایی در آمریکا، در رشتة زبانشناسی شاخة زبان اوستایی، به تحصیل پرداخت، و در همان دانشگاه، یکچند زبانهای انگلوساکسون و تاریخ زبان انگلیسی تدریس کرد.
جکسون پس از اتمام دوره دکتری در ۱۸۸۶ برای تکمیل پژوهشهای هندی و ایرانی خود در ۱۸۸۷ به آلمان رفت و در هال، به مدت یک سال و نیم نزد گلدنر زبان و ادبیات اوستایی و در محضر ریشارد پیشل، زبانهای سنسکریت و پراکریت آموخت و در سال ۱۸۸۸م نخستین کتاب مهم خود، سرودی از زردشت (یسن۳۱) را منتشر کرد.
جکسون پس از بازگشت به امریکا در سال ۱۸۸۹ تدریس در دانشگاه کولومبیا را از سر گرفت و چند سالی هم زبان و ادبیات انگلیسی و هم زبان و ادبیات هند و ایرانی درس داد. در سال ۱۸۹۰ کتاب الفبای اوستایی و آوانویسی آن و در سال ۱۸۹۲ بخش نخست شاهکار خود، کتاب دستور زبان اوستایی در مقایسه با سنسکریت را منتشر کرد، و آن را به استاد خود گلدنر تقدیم کرد. یک سال بعد، کتاب گزیدة اوستا را به چاپ رسانید.
جکسون از سال ۱۸۹۵، با تأسیس کرسی زبانهای هند و ایرانی در دانشگاه کولومبیا، سمت استادی یافت و در سال ۱۸۹۹، با تألیف کتاب مهّم زردشت، پیامبر ایران باستان مهارت خود را در بازآفرینی شخصیّتی دینی نشان داد و به عنوان مرجعی معتبر در این زمینه شناخته شد، و در پی آن تألیف فصل مربوط به «دین ایرانی» در مجموعة اساس فقهاللغة ایرانی، اثر گایگر۹ و کوهن،۱۰ به عهدة او گذاشته شد.
جکسون در ۱۹۰۱ به هند رفت و در آنجا با زردشتیان هند، معروف به پارسیان، آشنا شد. سپس در ۱۹۰۳ نخستین بار به آسیای مرکزی و ایران سفر کرد. در این سفر، کتیبة سه زبانة داریوش اول را از نزدیک عکسبرداری و بررسی کرد و شرح این سفر و اقدامات خود را در سال ۱۹۰۶ در نیویورک، با عنوان ایران در گذشته و حال منتشر کرد.
علاوه بر اینها، به بررسی برخی دیگر از کتیبههای فارسی باستان نیز پرداخت و چندین مقاله دربارة آنها نوشت. او دوبار دیگر در سالهای ۱۹۰۷ و ۱۹۱۰ به ایران آمد و گزارش آنها را در سال ۱۹۱۱ در کتابی با «عنوان از قسطنطنیه تا زادگاه عمر خیّام» در نیویورک منتشر کرد؛ از عنوان کتاب اخیر چنین برمیآید که او، علاوه بر تحقیق دربارة آیین زردشت، به شعر فارسی نیز علاقهمند بود، چنانکه در ۱۹۱۴ با همکاری آبراهام یوهانان،۱۱ فهرست مجموعة دستنوشتههای فارسی موزة هنری متروپولتین نیویورک را فراهم آورد. او طرح تدوین مجموعهای دربارة شعر کهن فارسی را ریخته بود که تنها توانست یک جلد آن را با عنوان شعر کهن فارسی، از آغاز تا روزگار فردوسی، در سال ۱۹۲۰ در نیویورک منتشر کند.
کشف برخی دستنوشتههای مانوی در خرابههای صومعههای مانوی در تورفان، واقع در ترکستان چین، در اوایل قرن بیستم جکسون را بر آن داشت تا دربارة آیین مانوی و ارتباط آن با دین زردشتی مطالعه کند. نخستین اثر او در این زمینه مقالهای بود با عنوان «مطالعاتی در مانویّت» که در ۱۹۲۳ در نشریه انجمن خاورشناسی امریکا منتشر شد. پس از آن، تقریباً هر سال در این زمینه مقالهای نوشت و حاصل پژوهشهای خود را در دو کتاب، با عنوانهای مطالعات زردشتی: دین ایرانی و تکنگاریهای گوناگون، در ۱۹۲۸ و پژوهشهای مانوی، باتوجه خاص به قطعات تورفانی، منتشر کرد.
جکسون در کنگرههای جهانی خاورشناسان و دیگر مجامع پژوهشگران در اروپا شرکت میکرد، در «انجمن امریکایی پژوهشهای فلسفی» و نیز در «انجمن سلطنتی آسیای فرانسه» عضویت داشت، سالها مدیر و دوبار رئیس «انجمن آمریکایی پژوهشهای خاورشناسی» و رئیس افتخاری «مؤسسه امریکایی هنر و باستانشناسی ایران» بود و از دانشگاه دارالفنون تهران درجة افتخاری گرفت.
جکسون در تابستان ۱۹۳۱ سخت بیمار شد و به ناچار در ۱۹۳۵ پس از چهل سال تدریس، از دانشگاه کولومبیا با عنوان استاد ممتاز بازنشسته شد. با این همه، به کارهای پژوهشی خود ادامه داد، و مشغول آمادهسازی کتاب دیگری درباره معنویت بود که در هشتم اوت ۱۹۳۷ در زادگاهش بدرود زندگی گفت.