ساتومی ایچیکاوا که زادگاهش ژاپن را ترک کرد، یک روز بدون اینکه حتی یک کلمه فرانسوی صحبت کند، یک چمدان در دستش به پاریس رسید و تصمیم گرفت به هر قیمتی شده در آنجا بماند. او هنوز نمی دانست که حرفه اش نقاشی است. در حالی که در ویترین یک کتابفروشی به کتاب مصور موریس بوته د مونول نقاش نگاه می کرد، این مکاشفه را دریافت کرد. بدون اینکه حتی یک درس خوانده باشد، بلافاصله شروع به طراحی کرد. او چندین سال است که متنهای خود را که سرشار از ظرافت و موزیکال است، مستقیماً به زبان فرانسوی مینویسد، اگرچه قبلاً به هشت زبان ترجمه شده است. از آنجایی که او یک مسافر بزرگ باقی مانده است، اغلب داستان های خود را در کشورهای دور، در آفریقا، یا در آمریکای جنوبی یا حتی در آسیا تنظیم می کند. در تمام کتابهای او، دوستانش، مکانهایشان، علایقش مانند رقصیدن یا عروسکهایی را که جمعآوری میکند، مییابیم.