این نوع ادبیات موافق عقل و استدلال و منطق است. و همیشه خیل در آن محدود است . همچنین معتدل و میانه رو است. این نوع ادبیات ساده، زیبا و روان است و دارای قهرمان غیرعادی نیست بلکه افراد برجسته و نماینده یک گروه در آن قرار دارد. قانون وحدت سه گانه (وحدت موضوع، وحدت زمان و وحدت مکان) از اصول فراموش نشدنی متون کلاسیک است. درمتون کلاسیک خواننده معمولا با روند تعادل اولیه- عدم تعادل- رخداد و سپس تعادل ثانویه روبه رو است. نظرگاه متون کلاسیک معمولا دانای کل است و این نوع متون به مسائل و همه امور جنبهٔ قطعیت می بخشند. دانای کل خدای متن است و هرچه او می گوید واقعییت مطلق شمرده می شود. در متون کلاسیک با پایان بسته و خوش و همچنین توجه به بیان حوادث و اتفاقات بیرونی بر بیان دغدغه های درونی و فردی ارجحیت دارد.
این داستان جاودان با پیشروی روایت، به جای ارائهی پاسخ، ژرفا و پیچیدگیِ بیشتری را به تصویر می کشد و به شکل پیوسته، توجه مخاطبین را به سوالی جلب می کند که نمایشنامه با آن آغاز می شود: «چه کسی آنجاست؟»
اکنون، تأثیرگذاری و مشارکت های «جین آستن» در شکلگیری و جهتدهی به قالب «رمان مدرن» انکارناپذیر جلوه می کند.
در این مطلب قصد داریم به حقایقی درباره شاهکار «فرانک هربرت»، و سفر طولانی و پُر فراز و نشیب آن به تالار مشاهیر ژانر «علمی تخیلی» بپردازیم.
کاوش در این شاخه های بنیادین، دعوتی است به حضور در مباحثات فلسفیِ نامحدود به زمان، و رسیدن به درکی عمیقتر از خودمان و جهانی که در آن ساکن هستیم.
کتاب «دکتر ژیواگو»، اثری کاملا متعلق به قرن بیستم جلوه می کند که موضوع اصلیاش، هنرمند و خود هنر، و چگونگی شکلگیری آن ها بهواسطهی رویدادهای زمانه است.