اگر به دنبال انگیزه می گردید تا کاری را که به آن علاقه دارید و روزها و ماه ها برایش وقت گذاشته اید، پیش ببرید و به هدف خود نزدیک تر کنید، ماجرای تبدیل شدن اندی وییر، برنامه نویسی علاقه مند به داستان نویسی، به خالق رمانی پرفروش و فوق العاده موفق به نام «مریخی»، بدون تردید می تواند الهام بخش و بسیار دلگرم کننده باشد.
اندی وییر در بِی اِریا در سان فرانسیسکو بزرگ شد و تنها فرزند خانواده بود. پدرش فیزیکدان و مادرش مهندس برق بودند و در هشت سالگی پسرشان از یکدیگر جدا شدند. وییر به یاد می آورد که پدرش کتابخانه ی بزرگی داشت و با شور و اشتیاق، داستان های علمی تخیلی دهه های 1950، 60 و 70 میلادی را جمع آوری می کرد. او در کودکی خود را با انواع و اقسام کامپیوترها سرگرم می کرد و در جوانی نیز، رشته ی علوم کامپیوتر را در دانشگاه سن دیگو برای خود برگزید. اما پس از مدتی پول هایش تمام شد و او دیگر نتوانست به تحصیل در آن دانشگاه ادامه دهد. وییر همیشه رویای نویسنده شدن را در ذهن داشت اما نمی خواست برای تحقق رویایش، ثبات موجود در زندگی اش را به خطر بیندازد. وییر در این باره می گوید:
من اساساً آدم ریسک پذیری نیستم. نمی خواستم در زندگی ام تغییری را به وجود آورم که ممکن بود درنهایت، نتیجه ای جز شکست و بی پولی برایم نداشته باشد. برنامه نویسی کامپیوتر برای من، درآمدی تضمین شده است.
اولین کتاب اندی وییر، رمان «مریخی»، داستان جذاب و دلهره آور فضانوردی است که به شکلی تصادفی در مریخ رها می شود و مجبور می گردد از تمام توانایی های خود برای زنده ماندن، نهایت استفاده را بکند. وییر، این داستان علمی تخیلی را در سال 2011 منتشر کرد و اثرش، خیلی زود به موفقیت های بزرگی دست یافت. کتاب «مریخی»، هم در «فهرست پرفروش ترین های نیویورک تایمز» قرار گرفت و هم، فیلمی پرهزینه با بازی «مت دِیمن» از روی آن ساخته شد. فیلم سینمایی اقتباس شده از این کتاب، تحسین منتقدین و «ایلان ماسک»، بنیان گذار و مدیر شرکت SpaceX و یکی از ثروتمندترین افراد در حوزه ی تکنولوژی، را برانگیخت.
کتاب «مریخی» به موفقیت بزرگی دست یافت اما وییر قبل از انتشار این رمان، اصلاً فکرش را نمی کرد که بتواند در نویسندگی به چنین جایگاهی برسد. او سال ها تلاش کرده بود و شکست خورده بود. وییر در دهه ی دوم زندگی خود، سه سال از شغلش به عنوان برنامه نویس نرم افزار فاصله گرفت و تلاش کرد نویسنده شود. این نویسنده ی آمریکایی در این خصوص می گوید:
قبل از «مریخی»، کتابی نوشتم که منتشر نشد. نتوانستم مدیر برنامه پیدا کنم و خبری از قرارداد انتشار هم نبود. تقریباً مثل تجربه ی غم انگیز رایج در میان همه ی نویسندگان بود. قادر نبودم راه ورودم به این عرصه را پیدا کنم پس فکر کردم یا توانایی انجام این کار را ندارم یا این که راهی غیرمنتظره پیدا خواهد شد... به هر حال به کار برنامه نویسی ام برگشتم.
وییر با نوشتن نرم افزار مشکلی نداشت؛ او در حقیقت، حدود بیست و پنج سال بود که در حوزه ی کدنویسی برای بازی های ویدیویی، شرکت AOL و کسب و کارهای نوپای مربوط به موبایل ها فعالیت داشت اما این کار، به هیچ وجه علاقه ی اصلی اش در زندگی به حساب نمی آمد.
من در سیلیکون ولی (Silicon Valley) زندگی می کنم، آن جا بزرگ شدم اما هیچ وقت عاشق و خوره ی تکنولوژی نبودم. از آن دسته افرادی نیستم که مثلاً می گویند: «من حتماً باید جدیدترین دستگاه را داشته باشم.» شغلم را دوست داشتم، به برنامه نویسی علاقه مند بودم اما این کار هیچ وقت، اصلی ترین دلیل شور و هیجانم نبود. این طور نبود که بخواهم هنگام ناهار هم درباره ی برنامه نویسی حرف بزنم.
وییر اما عاشق نوشتن داستان بود؛ به همین خاطر، با وجود شکست های ابتدای راه، به نوشتن تخیلاتش بر روی کاغذ ادامه داد. او در این باره می گوید:
البته این طوری هم نبود که بین دوراهی خیلی سختی قرار گرفته باشم. تصمیم گرفتم به نویسندگی مثل یک سرگرمی نگاه کنم. در زمانی که نوشتن «مریخی» را شروع کردم، هیچ وقت به ذهنم خطور نکرد که این داستان می تواند منتشر شود و واقعاً فکر نمی کردم در سطحی گسترده مورد استقبال قرار گیرد. فکر می کردم مشغول نوشتن داستانی برای طیف بسیار کوچکی از مخاطبین، یعنی خوره هایی مثل خودم هستم؛ کسانی که دوست دارند همه ی محاسبات درست باشد و داستان، از نظر علمی قابل توجیه به نظر برسد.
درستیِ مسائل علمی در کتاب «مریخی»، یکی از دلایل اصلی محبوبیت بالای این رمان جذاب است و وییر به هنگام نوشتن این کتاب، وقت زیادی را صرف تحقیق و جست و جو در مورد چگونگی سفر به مریخ کرده است.
وییر در مصاحبه ای منتشر شده در وبسایت خودش، در این باره می گوید:
در این داستان، تمام موضوعات مطرح شده درباره ی مریخ و همچنین مسائل فیزیکی مربوط به سفر در فضا دقیق و درست هستند. من حتی مسیرهای مداریِ رسیدن به مریخ را نیز محاسبه کردم؛ البته برای انجام این کار مجبور شدم یک نرم افزار را از ابتدا بنویسم.
کتاب «مریخی» در ابتدای مسیر نویسنده شدن اندی وییر، یکی از سه پروژه ی داستان نویسی بزرگی بود که او در دست داشت. وییر این سه داستان را به صورت بخش به بخش در وبسایت شخصی خود منتشر کرد؛ وبسایتی که خودش هم اذعان می کند بیش از اندازه ابتدایی و بدون خلاقیت ساخته شده بود. هر بار که وییر، بخشی از داستانش را منتشر می کرد، صدها ایمیل با پیام هایی مثبت و دلگرم کننده به سویش سرازیر می شد.
من همه جور داستانی می نوشتم. علاوه بر سه داستان سریالی در حال انتشار، داستان هایی کوتاه هم داشتم و در سایتم پست می کردم. راجع به هر چیزی که دلم می خواست، می نوشتم و «مریخی»، یکی از همان داستان های سریالی بود. اما کاملاً مشخص بود که مخاطبینم، این داستان را بیشتر از سایرین دوست دارند، و خب همین باعث شد تشویق شوم تا بیش از بقیه ی کارهایم روی آن وقت بگذارم.
وییر در ابتدای مسیر داستان نویسی خود، ایمیل هایی از طرف مخاطبینی دریافت می کرد که می خواستند برای خلق داستان هایش به او کمک مالی کنند. اما او هیچ وقت این پیشنهادها را نپذیرفت:
راستش من به کمک مالی نیازی ندارم. من برنامه نویس کامپیوتر هستم و درآمد خوبی دارم؛ زندگی ام رو به راه است.
او در عوض، به دقت به بازخوردهایی گوش می داد که از مخاطبینش دریافت می کرد.
وبسایتم، شکل چندان راضی کننده ای نداشت و افراد مختلفی به من می گفتند که از داستان «مریخی» خیلی خوششان آمده اما از وبسایتم متنفرند. آن ها در ابتدا از من خواستند که داستانم را در قالبس متناسب با کتابخوان های الکترونیکی هم عرضه کنم. من هم این کار را کردم. بعد از آن، افراد دیگری به من پیام دادند که نمی دانند چطور باید نسخه ی کتابخوان های الکترونیکی را دانلود کنند و از من خواستند آن را روی سایت آمازون قرار دهم. من این کار را هم انجام دادم. و از این طریق بود که در نهایت، «مریخی» را خودم منتشر کردم. پس از این، کتاب مخاطبین بیشتر و بیشتری پیدا کرد، به فهرست پرفروش های علمی تخیلی راه یافت، توجه نهادهای انتشاراتی را جلب کرد و در آخر، برایم قرارداد ساخت یک فیلم را به ارمغان آورد.
مدتی زیادی طول کشید تا وییر بتواند حرفه ی نویسندگی را به طور رسمی آغاز کند اما او پس از این شروع باورنکردنی، با سرعتی نزدیک به سرعت نور به سطوح بالاتر دست یافت.
اندی وییر در پرداخت های جدی به مسائل علمی موجود در داستان هایش، جا پای نویسندگان مورد علاقه ی خود، یعنی «رابرت هاینلاین»، «آیزاک آسیموف» و «آرتور سی. کلارک» گذاشته است؛ نویسندگانی که وییر از آن ها با لقب «تثلیث مقدس نویسندگانِ» خود یاد می کند.
این عشق وییر به حل کردن چالش های موجود در فرضیه های علمی است که هسته ی اصلی رمان هایش را شکل می دهد. کتاب «مریخی»، نتیجه ی مطالعات و تحقیق های او درباره ی چگونگی فرستادن انسان به مریخ بود.
کتاب پرفروش و موفق دیگر این نویسنده ی خلاق، یعنی رمان «آرتمیس» نیز به همین شکل، از تصورات وییر درباره ی اولین شهر انسان ها در خارج از زمین سر برآورد.
او درباره ی این کتاب می گوید:
می خواستم کتابی درباره ی اولین شهر آدم ها در جایی غیر از زمین بنویسم. و ماه آن قدر برای به وجود آوردن این شهر مناسب است که عمیقاً معتقدم اولین جایی خواهد بود که ما انسان ها در آن ساکن خواهیم شد.
وییر، کتاب «آرتمیس» را با فکر درباره ی دلیل ساختن شهری در ماه شروع کرد و تصمیم گرفت ماه را به عنوان مقصد تعطیلات گردشگرانی ثروتمند به تصویر بکشد. او چالش چگونگی ساخت این شهر را نیز پیش روی خود می دید و راه حلش برای ممکن ساختن این کار، گداختن ماده ای معدنی به نام آنورتیت به منظور استخراج آلومینیوم و اکسیژن بود.
روی حوضه ی غبار گرفته و خاکستری راه افتادم و به سمت گنبد عظیم «حباب کنراد» رفتم. دور هوابندش یک حلقه چراغ قرمز کار گذاشته بودند؛ فاصله اش چنان زیاد بود که به آدم اضطراب می داد. دویدن با صد کیلو ابزار و وسایل سخت است؛ حتی در گرانش ماه. ولی باورتان نمی شود وقتی زندگی آدم در خطر باشد چقدر سریع می شود جنب خورد. باب هم کنار من می دوید. صدایش را از بی سیم شنیدم: «بذار مخزن هام رو وصل کنم به لباس فضای ات!» «خودت هم می میری. فایده ی دیگه ای نداره.» تشر زد که: «نشتی خیلی زیادی داری. با چشم خودم دارم می بینم گاز از مخزن هات فرار می کنه.» «چه خوب که الان گپ می زنی و امید می دی بهم.» باب گفت: «ناسلامتی، من استاد فعالیت برون ناوی به حساب می آم. همین الان وایسا! بذار اتصال رو برقرار کنم.» از کتاب آرتمیس
در حالی که رد شدن از موانعِ ساختن شهری خیالی اما منطبق با حقایق علمی بر روی ماه، ممکن است به عنوان نقطه ی شروع یک رمان، بیش از اندازه جاه طلبانه به نظر برسد، این چالش علم-محور و خلق این جهان کاملاً جدید، در نظر وییر، لذت بخش ترین قسمت از فرآیند نوشتن است.
او در این خصوص می گوید:
این کار آسان است. تحقیقات برای من، بخش جذاب کار به حساب می آیند. قسمت های سخت، عمق شخصیت ها، چینش علت و معلول ها و چگونگی پیشروی داستان هستند.
وییر امیدوار است که کتاب «آرتمیس»، اولین اثر از مجموعه داستان هایی باشد که در جهانِ شهرِ روی ماه اتفاق می افتند. گذشته از بلندپروازی ها و آرزوهای شخصی وییر، او به شدت از این موضوع هیجان زده است که آینده ای که در داستان هایش به تصویر می کشد، در آستانه ی تبدیل شدن به واقعیت است. وییر عقیده دارد که انسان ها در آستانه ی رنسانسی بیش از اندازه به تعویق افتاده در جهانِ سفرهای فضایی قرار دارند؛ جهانی که می تواند مانند چیزی که در کتاب «آرتمیس» می خوانیم، به روی گردشگران فضایی باز گردد.
من خیلی امیدوارم. فکر می کنم پس از دهه هایی که با پیشرفتی اندک و یا حتی بدون هیچ پیشرفتی سپری شدند، اکنون دوباره داریم رو به جلو حرکت می کنیم. بیشتر از هر چیز دیگر، کم شدن هزینه های سفرهای فضایی من را هیجان زده می کند. به محض این که هزینه ی این سفرها به اندازه ای پایین بیاید که طبقه ی متوسط جامعه بتوانند از عهده اش بربیایند، تولد صنعت جدیدی را تجربه خواهیم کرد و عصر سفرهای فضایی به معنای واقعی کلمه شروع خواهد شد.
با وجود این که ممکن است اندی وییر در طول عمر خود نتواند به حقیقت پیوستن وجود شهری در ماه را به چشم ببیند، او عقیده دارد کسانی که اولین جامعه ی انسانی بر روی ماه را به وجود خواهند آورد، اکنون به دنیا آمده اند.
اکنون افرادی روی زندگی می کنند که سال 2100 میلادی را خواهند دید. مطمئنم که تا آن موقع، ماجراجویی های تجاری و/یا گردشگری زیادی در ماه خواهیم داشت.
گفتنی است اندی وییر، علاوه بر دو رمان فوق العاده موفق «مریخی» و «آرتمیس»، داستان کوتاه بسیار جذاب و متفاوتی به نام The Egg نوشته که می تواند جهان بینی هر کسی را با دگرگونی بزرگی مواجه کند.