جای تعجب نیست که اسپانیا، زادگاه «میگل سروانتس» که با لقب «پدرخوانده رمان مدرن» شناخته می شود، دارای چنین فرهنگ ادبی شگفتانگیزی است و خانهی برخی از جریانسازترین نویسندگان در اروپا به شمار می آید.
از همین رو، در این مطلب قصد داریم به برخی از تأثیرگذارترین نویسندگان در «ادبیات اسپانیا» بپردازیم؛ نویسندگانی که از طریق آثارشان، پیوند ناگسستنیِ مردم این کشور با ادبیات و دنیای کلمات را برای همهی انسان ها در سراسر جهان تعریف و آشکار کردهاند.
میگل سروانتس
«میگل سروانتس» که به شکل گسترده، یکی از برجستهترین نویسندگان اسپانیاییزبان در طول تاریخ در نظر گرفته می شود، با شاهکار خود، کتاب «دون کیشوت»، که در سال 1605 به چاپ رسید، نام خود را به عنوان پیشگام «رمان مدرن» مطرح کرد. داستان این اثر به ماجرای نجیبزادهای اسپانیایی می پردازد که از روی استیصال تصمیم می گیرد برای احیای روحیهی جوانمردی و بازگرداندن عدالت به دنیا، راهی سفری طولانی و پرماجرا شود. با این که رمان «دون کیشوت» اکنون یکی از تأثیرگذارترین آثار ادبی در سراسر جهان قلمداد می شود، «سروانتس» در زمان حیات با مشکلات زیادی مواجه بود و حتی یک بار به خاطر ورشکستگی به زندان افتاد.
البته هنوز باور نمی کردند که پهلوانِ دنیاگَرد کاملا بهبود یافته باشد، ولی تصمیم گرفتند با توجه به گذشتن یک ماه از ورود به روستا، بهتر است سری به خانهی «دون کیشوت» بزنند. در همین حال، قرار گذاشتند هرگز سخنی در مورد کتاب ها یا ماجراهای پهلوانان دنیاگرد بر زبان نیاورند و این زخم کهنه را دستکاری نکنند تا دوباره باز نشود و خطراتی تازه به وجود نیاورد.—از کتاب «دون کیشوت» اثر «میپل سروانتس»
فدریکو گارسیا لورکا
«لورکا» که یکی از اعضای بنیانگذار یک جنبش ادبی آوانگارد به نام «نسل 27» در اواسط دههی 1920 بود، یکی از موفقترین شاعران و نمایشنامهنویسان اسپانیایی در طول تاریخ این کشور در نظر گرفته می شود. او در ابتدای مسیر حرفهای خود، دربارهی موضوعاتی همچون رقص فلامنکو، کولی ها و زندگی روستایی می نوشت، و فرهنگ «آندلسی» جایگاهی ویژه در سراسر آثارش داشت. «لورکا» در 38 سالگی توسط نیروهای ملیگرای فاشیست اسپانیا به قتل رسید و جسدش هیچ وقت پیدا نشد. کتاب های «آوازهای کولی» و «یرما» از جمله برترین آثار این نویسنده و شاعر توانمند به حساب می آید.
آرتورو پرز-ریورته
این نویسنده و روزنامهنگار معاصر، بیش از هر چیز به خاطر مجموعه رمان های خود دربارهی ماجراجویی های شخصیتی به نام «کاپیتان آلاتریستی»، سربازی قرن هفدهمی در «عصر طلایی اسپانیا»، شناخته می شود. به گفتهی «پرز-ریورته»، او به دلیل نبودِ آثار ادبیِ قابلقبول در مورد این دورهی تأثیرگذار از تاریخ کشورش، به نوشتن رمان های مشهور خود روی آورده است. داستان های تاریخیِ «آرتورو پرز-ریورته»، همچون کتاب «باشگاه دوما»، علاوه بر جذب طیفی گسترده از مخاطبین در اسپانیا، نام این نویسنده را در سطح جهان مطرح کرده است.
او برای دیگران کتاب هایی را که دنبالشان بودند، پیدا می کرد. و این یعنی هم باید زیاد حرف می زد و هم کارهای کثیف می کرد. او به انعطاف، صبر و شانس نیاز داشت و البته به حافظهای قوی برای به یاد آوردن گوشه های خاکگرفتهی همهی کتابفروشی های قدیمی که در آن، کتابی فوقالعاده باارزش فراموش شده بود. اربابرجوع زیادی نداشت؛ چند دلال کتاب از پاریس، لندن، بارسلونا و لوزان.—از کتاب «باشگاه دوما» اثر «آرتورو پرز-ریورته»
رافائل آلبرتی
«آلبرتی» که یکی دیگر از اعضای «نسل 27» به حساب می آید، مسیر حرفهای خود را به عنوان یک نقاش آغاز کرد اما پس از مدتی، از ادامهی تحصیل در این رشته انصرف داد و به هنر شعر روی آورد. اولین مجموعه شعر «آلبرتی» با نام «ملوان بر خشکی»، باعث شد «جایزه ملی ادبیات اسپانیا» به این نویسنده تعلق بگیرد و نام او در حلقه های ادبی مادرید مطرح شود. «آلبرتی» بعدها خود را به عنوان یک «مارکسیست» معرفی کرد و در سراسر «جنگ داخلی اسپانیا» به فعالیت های سیاسی خود ادامه داد. او به همین خاطر، تا زمان مرگ «ژنرال فرانسیسکو فرانکو» در سال 1975، در تبعید به سر برد.
خوآن رامون خیمِنِس
«خیمِنِس» که جایزه «نوبل ادبیات» را در سال 1956 از آن خود کرد، یکی از تحسینشدهترین شاعران اسپانیایی، و همینطور یکی از پرکارترین ها در این میان به حساب می آید. «خیمنس» در سال های نخست زندگی و پس از مرگ پدرش، مدتی را در یک آسایشگاه گذراند و تجاربش با پرستارها و محیط آن مکان، نمودی آشکار در آثار اولیهی او پیدا کرد. موضوعاتی همچون رنگ و موسیقی، که «خیمنس» آن ها را به احساساتی همچون عشق و هوس مرتبط می دانست، از مضامین برجسته و همیشگی در آثار او به شمار می آید. «خیمنس» علاقهای ویژه به مفهوم «شعر محض» داشت: شعری که لزوما پیامی در بر ندارد بلکه صرفا به خاطر ماهیت احساسبرانگیز و آهنگین خود خلق شده است.
«نُوالیس» گفت هرجا که بچه ها هستند، دورانی طلایی آنجا هست. بله، در آن دوران است که قلب شاعر گردش می کند، در آن جزیرهی روحانی که از بهشت به زمین افتاده است، و آنقدر از آنجا خوشش می آید که بزرگترین آرزویش این است که هیچ وقت آنجا را ترک نکند. ای جزیرهی لطافت و طراوت و خوشبختی، ای دوران طلایی کودکی! تو را من همیشه در زندگیام، این دریای ماتم، پیدا خواهم کرد، و نسیم تو، بلند و گاهی دیوانهوار، چنگش را برایم خواهد زد.—از کتاب «من و پلاترو» اثر «خوآن راموس خیمنس»
روسالیا دِ کاسترو
«کاسترو» در خانوادهای ثروتمند در منطقه «گالیسیا» به دنیا آمد، اما زندگی سختی را تجربه کرد که بحران های خانوادگی و بیماری در سراسر آن وجود داشت. او بیش از هر چیز به خاطر استفاده از زبان بومیِ «گالیسی» در آثارش، و همچنین به تصویر کشیدن سختی های زندگی تهیدستان، مورد تحسین قرار گرفته است. منتقدین ادبی بیان کردهاند که گونهای منحصربهفرد از احساس اندوه و دلتنگیِ برآمده از نوستالژی، در سرتاسرِ برجستهترین آثار «روسالیا دِ کاسترو» به چشم می خورد—احساساتی که نوشته های این نویسنده و شاعر توانمند را از سایر آثار متمایز می کند.
کارلوس روئیت ثافون
«ثافون» که یکی از موفقترین نویسندگان اسپانیاییِ معاصر به شمار می آید، آثاری را خلق کرده که به بیش از چهل زبان ترجمه و در بیش چهلوپنج کشور منتشر شده است. شناختهشدهترین اثر او، کتاب «سایه باد» که در سال 2001 به انتشار رسید، در شهر بارسلونا می گذرد و به داستان شخصیتی به نام «دنیل سمپره» و تلاش او برای پی بردن به علت اسرارآمیزِ نابودیِ کتاب ها می پردازد. کتاب «بازی فرشته»، دنبالهی این اثر و دومین عنوان از رمان های چهارگانهی «گورستان کتاب های فراموش شده» به حساب می آید.
آنا ماریا ماتوته
«ماتوته» که یکی از اعضای «آکادمی سلطنتی اسپانیا» بود، در طول مسیر حرفهای خود «جایزه میگل دِ سروانتس» را به دست آورد. او اندکی پیش از آغاز «جنگ داخلی اسپانیا» به دنیا آمد و رویدادهایی که در دوران کودکی تجربه کرد، تأثیری عمیق بر آثار این نویسنده و همچنین شکلگیری نگرش بدبینانهی او گذاشت. «آنا ماریا ماتوته» به شکل گسترده یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان اسپانیایی در دورهی پس از جنگ در نظر گرفته می شود.
تازه ده سالم شده بود که من را پیش پدربزرگ و مادربزرگم به خانهی ییلاقی آن ها در کوهستان بردند. نزدیک به سه روز طول کشید. در راه مجبور شدیم یک بار قطار عوض کنیم. بالاخره یک روز صبح زود که هوا خیلی سرد بود، پس از آن که در یکی از کافه های نزدیک ایستگاه راهآهن، شیرقهوه خوردیم، اتوبوس آبیرنگ که مسافر به کوهپایه می برد، از راه رسید. واقعا سفر دور و درازی شد، گاهی احساس خستگی می کردم ولی روی هم رفته به من خوش گذشت. اعتراف می کنم سفر با قطار را خیلی دوست دارم.—از کتاب «پولینا» اثر «آنا ماریا ماتوته»
پیو باروخا
«باروخا» رماننویسی برجسته و از اعضای بنیانگذار «نسل 1898» بود: نسلی از نویسندگان و شاعران که در طول «جنگ آمریکا و اسپانیا» و همزمان با این که اسپانیا کنترل بسیاری از مستعمرات خود در قارهی آمریکا را از دست داد، به خلق آثار ادبی می پرداختند. او علیرغم تحصیل در رشته پزشکی، درنهایت مسیر حرفهای خود را وقف علاقهی اصلی خود کرد و اولین رمانش را در سال 1900 به چاپ رساند. موفقترین اثر «باروخا»، سهگانهای به نام «رنج زندگی» است که زندگی کارگران در زاغه های مادرید را به شکلی تأثیرگذار و تکاندهنده به تصویر می کشد.
میگل دلیبِس
«دلیبس» که در سال 1993 «جایزه میگل دِ سروانتس» را دریافت کرد، بیش از هر چیز به خاطر پرداخت های احساسبرانگیز خود به مناطق روستایی اسپانیا و زندگی و مشکلات روزمرهی مردمان این کشور مورد تحسین قرار گرفته است. او در اوقات فراغت خود به شکار و طبیعتگردی می پرداخت و شناختش از حیاتوحش و جنگل های اسپانیا، در سراسر رمان های این نویسنده، نمودی آشکار دارد. نقطهی اوج مسیر حرفهای «دلیبس» در دهه 1960 و با انتشار کتاب «داستان های قدیمی از کاستیا لابیه خا» و کتاب «موش ها» از راه رسید.