کتاب «کورالاین»: دختری در نبرد با ترس و تاریکی



«کورالاین» شخصیتی کاملا باورپذیر است و این موضوع باعث می شود مخاطبین به راحتی بتوانند بخش هایی از وجود خودشان را در این شخصیت ببینند.

کتاب «کورالاین» با دریافت چندین جایزه‌ی ادبی و جلب علاقه‌مندی مخاطبین در سراسر جهان، یکی از محبوب‌ترین آثار «نیل گیمن» به شمار می آید. این کتاب، داستانی برای کودکان و نوجوانان است که طرفدارانی در تمام رده های سنی دارد.

 

 

شخصیت اصلی، «کورالاین جونز»، دختری است که به شکل اتفاقی، راهرویی اسرارآمیز را در خانه پیدا می کند که به یک جهان موازی راه می یابد. او متوجه می شود که این جهان موازی، بسیار شبیه به جهان خودش است. «کورالاین» اندکی بعد به خانه بازمی گردد و متوجه می شود پدر و مادرش گم شده‌اند: شخصیتی به نام «مادر دیگری» آن ها را ربوده و «کورالین» حالا می داند که نجات پدر و مادرش، فقط به او بستگی دارد.

وقتی که «نیل گیمن» شروع به نوشتن داستان «کورالاین» کرد، می دانست که می خواهد یک «قهرمان زن» را  در اثرش به تصویر بکشد. او امیدوار بود که این داستان، نگرشی جدید را به مخاطبین ارائه کند و اثری الهام‌بخش برای کودکان و نوجوانان در سراسر دنیا باشد. کاراکتر «کورالین جونز» نیز به همین خاطر، به گونه‌ای طراحی شده است که مخاطبین بتوانند او را الگویی برای خود در نظر بگیرند.

 

خانم «اسپینک» و خانم «فورسیبل» در همان روز اول که خانواده «کورالاین» به خانه جدید آمدند، به او تأکید کردند که آن چاه خیلی خطرناک است و باید از آن دوری کند. «کورالاین» هم رفت تا در اطراف آن سر و گوشی آب بدهد تا بداند دقیقا کجاست و بتواند درست و حسابی از آن دوری کند. روز سوم آن را پیدا کرد؛ در میان علفزار انبوهی که در کنار زمین تنیس روییده و پشت ردیفی از درختان بود؛ دایره‌ای آجری و کم‌ارتفاع که تقریبا در میان علف های بلند پنهان شده بود. دهانه‌ی چاه را با تخته بسته بودند تا کسی در آن نیفتد. یکی از تخته ها سوراخ کوچکی داشت و «کورالاین» یک بعدازظهر را به انداختن سنگ‌ریزه و بلوط به داخل آن سوراخ گذراند. سنگ و بلوط توی آن می انداخت و منتظر می ماند، و می شمرد، تا آن که صدای دورِ برخورد آن ها را بر آب می شنید.—از کتاب «کورالاین» اثر «نیل گیمن»

 


 

 


 

«کورالاین» از همان ابتدا، دختری جسور و ماجراجوست و تخیلی بسیار قدرتمند دارد. با این حال، زندگی او به نظر خودش کسالت‌آور است، به‌خصوص وقتی پدر و مادرش به او بی‌توجهی می کنند. این همان عاملی است که باعث می شود «کورالاین» در ابتدای این رمان کوتاه، آرزو کند که زندگی بهتری داشته باشد—پر از ماجراجویی و رنگ.

برخلاف آرزوهای سایر کودکان، آرزوی «کورالین» در قالب «مادر دیگری» و یک جهان موازی برآورده می شود. با این حال، «کورالین» خیلی زود درمی یابد که این دنیای جدید، آن‌قدرها هم که خودش فکر می کرد، بی‌نقص نیست. او به تدریج احساس می کند که می خواهد زندگی سابقش را پس بگیرد و تلاش کند تا یک بار دیگر، اعضای خانواده‌اش را در کنار هم ببیند.

«کورالین» این‌گونه به سفری پرماجرا و خطرناک می رود تا پدر و مادرش را از چنگ «مادر دیگری» نجات دهد. او در جهان موازی با سختی های زیادی مواجه می شود که همگی به او کمک می کنند به درک بهتری از مفهوم «بلوغ» برسد. توصیه های پدر و مادرش، در بسیاری از موقعیت ها به کمک او می آید؛ به عنوان نمونه، «کورالین» به خاطر می آورد که پدرش با او در مورد شجاعت صحبت کرده بود، و تصمیم می گیرد مانند پدرش شجاع باشد. این همان چیزی است که به او کمک می کند که حتی در مواجهه با خطر و ترس، به مسیر خود ادامه دهد.

فراز و نشیب های زیادی در طول سفر «کورالاین» رقم می خورد که همگی به او کمک می کنند به طریقی، بهتر از گذشته شود. به عنوان مثال، او با روحِ سه کودک ملاقات می کند و تصمیم می گیرد در کنار مأموریت خود، برای آزادی آن ها نیز تلاش کند. «کورالاین» علی‌رغم هشدارهای سه کودک، مصمم باقی می ماند و به توانایی های خود برای شکست دادن «مادر دیگری» اعتماد می کند.

 

رفت کنار پنجره و بارش باران را تماشا کرد. این باران، از آن هایی نبود که بشود بیرون رفت، از نوع دیگری بود؛ از آن باران هایی که آن‌قدر شدید بود که انگار آسمان سوراخ شده و هر قطره‌اش آن‌قدر درشت بود که زمین را خیس می کرد. از آن باران هایی که کار خاصی داشت، و این بار کارش تبدیل کردن باغ به محوطه‌ای خیس و گل‌آلود بود. «کورالاین» تمام فیلم هایش را دیده بود. از اسباب‌بازی هایش خسته شده بود. تمام کتاب هایش را هم خوانده بود. تلویزیون را روشن کرد. از این کانال به آن کانال رفت، اما تلویزیون هم غیر از برنامه های آموزشی و برنامه هایی که در آن ها، مردهای کت‌وشلوارپوش درباره‌ی بازار بورس حرف می زدند، چیز دیگری نداشت.—از کتاب «کورالاین» اثر «نیل گیمن»

 

 

«کورالین» زیرک و باهوش است و می تواند در موقعیت های دشوار، به خوبی از فکرش استفاده کند. او می داند که برای فرار از دست «مادر دیگری» و همچنین نجات پدر و مادرش، به نقشه‌ای پیچیده و هوشمندانه نیاز دارد. با این که «کورالین» در هر مرحله از سفر خود، ترس را تجربه می کند، شجاعت و اعتمادبه‌نفس او باعث می شود این شخصیت به مسیر ادامه دهد و تا آخرین لحظه برای پیروزی تلاش کند.

با این حال «کورالاین»، کاراکتری بی‌عیب و نقص نیست. این موضوع زمانی به شکل آشکار نشان داده می شود که «مادر دیگری» تلاش می کند «کورالاین» را مجاب کند که پدر و مادر واقعی‌اش، دیگر او را دوست ندارند. «مادر دیگری»، تصویری را از پدر و مادرِ «کورالاین» به او نشان می دهد که در آن، آن ها از این که بالاخره از دست دخترشان خلاص شده‌اند، احساس آسودگی می کنند. «کورالاین» در این موقعیت، دچار تردیدی عمیق می شود و تا آستانه‌ی گیر افتادن در دام «مادر دیگری» پیش می رود.

نکته‌ی دیگری که در شخصیت «کورالاین» به چشم می آید، مهربانیِ اوست. اگرچه او به خاطر بی‌توجهی های پدر و مادرش از آن ها دلخور و ناراحت است، اما احساس می کند که هنوز عمیقا دوستشان دارد و هر کاری که بتواند، انجام می دهد تا پدر و مادرش را به خانه بازگرداند. «گیمن» نشان می دهد که «کورالاین» می تواند نسبت به دشمنانش نیز، احساس همدردی داشته باشد.

«کورالاین» دختری است که هیچ وقت به تقلب کردن برای رهایی از دنیای موازی فکر نمی کند و تصمیم دارد به شکلی منصفانه و جوانمردانه در این بازی پیروز شود. در نهایت، او از تمام توانایی ها و دانسته های خود استفاده می کند تا در نبردی سرنوشت‌ساز در مقابل «مادر دیگری» قرار بگیرد. تلاش بی‌وقفه و مقاومت همیشگی، ویژگی هایی هستند که او را به هدف، نزدیک و نزدیک‌تر می کنند.

 

قبلا یک بار با مادر واقعی‌اش به آنجا رفته بود؛ وقتی مادرش داشت برای خیریه کمک جمع می کرد. جلوی در ایستاده بودند تا پیرمرد خل‌وضع با آن سبیل کلفتش، پاکتی را که مادر «کورالاین» به او داده بود، پیدا کند. خانه بوی غذاهای عجیب و غریب، توتون پیپ، و بوی تند و عجیبی می داد که «کورالاین» نمی توانست تشخیص بدهد بوی چیست. اصلا دوست نداشت جلوتر برود. «کورالاین» داد زد: «من کاشفم.» اما در آن هوای مه‌گرفته، کلمه هایش خفه شد و مُرد. از سرداب بیرون آمده بود، مگر نه؟ بیرون آمده بود. اما مطمئن بود این خانه از سرداب هم بدتر است. به بالای پله ها رسید. بالاترین خانه زمانی اتاق زیرشیروانی بود، اما حالا مدت ها از آن زمان گذشته بود.—از کتاب «کورالاین» اثر «نیل گیمن»

 

 

این ها عواملی هستند که کاراکتر «کورالاین جونز» را به الگویی جذاب برای کودکان و نوجوانان (به‌خصوص دخترها) در سراسر جهان تبدیل می کند. «کورالاین» شخصیتی کاملا باورپذیر و قابل همذات‌پنداری است و این موضوع باعث می شود مخاطبین به راحتی بتوانند بخش هایی از وجود خودشان را در این شخصیت ببینند. «کورالاین» در طول سفر هیجان‌انگیز خود، از سختی های زیادی می گذرد و می آموزد که چگونه هر بار تلاش کند که بهتر از قبل باشد—نکته‌ای که این رمان کوتاه را برای تمام کودکان و نوجوانان به اثری الهام‌بخش تبدیل می کند.