اکنون، بیش از دو قرن پس از درگذشت «جِین آستِن»، داستان های این نویسندهی انگلیسی برجسته همچنان در فرهنگ ادبی جهان ماندگار مانده است. «آستن» که در هجدهم جولای سال 1817 (در 41 سالگی) از دنیا رفت، شش رمان را در مسیر حرفهای خود کامل کرد—آثاری محبوب همچون «غرور و تعصب»، «عقل و احساس»، و «اِما» که در طول سال های مختلف، اقتباس های زیادی در قالب های هنری گوناگون از آن ها صورت پذیرفته است.
آثار او که در ابتدا به صورت ناشناس به انتشار رسید، در قرن بیستم مورد توجه مخاطبین و منتقدین قرار گرفت. اکنون، تأثیرگذاری و مشارکت های «جین آستن» در شکلگیری و جهتدهی به قالب «رمان مدرن» انکارناپذیر جلوه می کند. در این مطلب با میراث ادبی این نویسندهی انگلیسی بزرگ بیشتر آشنا می شویم.
شوهرخواهرش، آقای «هرست»، مرد معقولی به نظر می رسید ولی دوستش، آقای «دارسی»، که خیلی زود توجه تمام مجلش را به خود جلب کرد، مردی خوشتیپ از خانوادهای اشرافی بود که طبق آنچه در ظرف پنج دقیقه بعد از ورودش دهان به دهان بین همه پخش شد، سالیانه ده هزار پوند درآمد داشت. مردها رسما قبول کردند که تمام ویژگی های یک مرد خوب را دارد و زن ها پذیرفتند که بهمراتب از آقای «بینگلی» خوشقیافهتر است. تا مدت زیادی همه با تحسین نگاهش می کردند ولی طرز رفتارش باعث شد از میزان محبوبیتش کم شود چون به نظر می رسید مغرور است و تمام ثروت و املاکش در «دربیشایر» هم نمی توانست این نقص را جبران کند.—از کتاب «غرور و تعصب» اثر «جین آستن»
خلق کاراکترهای چندوجهی
«جین آستن» یکی از نخستین نویسندگانی بود که در رمان هایش، شخصیت های واقعگرا و چندوجهی را به وجود آورد. پیش از او، اغلبِ رمان ها کاراکترهایی دو-بُعدی را به تصویر می کشیدند: شخصیت هایی که یا کاملا خوب بودند یا کاملا شرور. «جین آستن» اما در رمان هایش، مفهوم «خوبی» و «بدی» را در هم می آمیزد و کاراکترهایی را می آفریند که واقعیتر جلوه می کنند، دارای جنبه های خوب و بد هستند، گاهی با نیت خوب دچار اشتباه می شوند، یا علیرغم رفتار بدشان، ما را همچنان به خود علاقهمند نگه می دارند.
با این کاراکترها از طریق صحبت هایشان آشنا می شویم. رمان های «آستن» در مقایسه با سایر رمان های همعصر خود، از دیالوگ استفادهی بیشتری می کنند و توصیفات کمتری را به کار می گیرند. از طریق این تکنیک، (شنیدن صحبت های کاراکتر مانند یک فیلم یا نمایش) به شکلی بیواسطه این شخصیت ها را می شناسیم.
درست است که ظاهر و نوع صحبت کردنِ کاراکترهای «جین آستن»، تا حدی متفاوت از قواعد مرسوم در عصر کنونی به نظر می رسد، اما اگر بتوانیم از زبان رسمی و هنجارهای اجتماعیِ متعلق به دویست سال پیش چشمپوشی کنیم، خواهیم دید که رمان های «آستن»، سرشار از شخصیت هایی است که حتی در دنیای کنونی نیز برای ما آشنا خواهند بود. قواعد و هنجارهای برههای از تاریخ انگلستان که «دوره نیابت سلطنت» نام دارد، احتمالا از تجربهی روزمرهی ما دور خواهد بود اما کاراکترهایی که در این دوره توسط «آستن» به تصویر کشیده می شوند، آشنا و باورپذیر به نظر می رسند.
مهارت در طنز
«جین آستن» در خلق رویدادها و صحنه های طنزآمیز، تبحر داشت. زبان رسمیِ دو قرن پیش ممکن است باعث شود که تصور کنیم رمان های او کاملا جدی و بدون شوخطبعی هستند—اما این تصور اشتباه است! «جین آستن» همیشه به شوخی های کنایهآمیز و نیشدار علاقهمند بود و در رمان هایش به شکل پیوسته از عناصر هجو و کمدی استفاده می کرد.
فهمیدن برخی از شوخی های «آستن»، مستلزم آشنایی با فرهنگ و بافت اجتماعیِ عصری است که داستان ها در آن اتفاق می افتند—از جمله شوخیای که در سراسر کتاب «نورثِنگِر اَبی» به چشم می خورد؛ «آستن» در این اثر به شکل بیوقفه با «ژانر گوتیک»، که در آن دوره از محبوبیت خیرهکنندهای برخوردار بود، شوخی می کند.
در موارد دیگر، این شخصیت ها هستند که کمِدی را می آفرینند. رفتارهای فکرنشده، خودپسندانه و غرورآمیز آن ها در بسیاری از اوقات، باعث به وجود آمدن صحنه های طنزآمیز می شود.
چهرهای مهم در نقد اجتماعی
«جین آستن» به دلیل توانایی و تأثیرگذاری خود در حوزهی نقد اجتماعی، مورد تحسین قرار گرفته است. رمان های او، ساز و کارهای جامعه را به شکلی موشکافانه مورد بررسی قرار می دهند و توجه مخاطبین را به نقص ها و مشکلات آن جلب می کنند. «آستن» به شکل آشکار، منتقدِ قوانین و هنجارهایی بود که در دنیای پیرامونش به چشم می خورد.
اگرچه این نکته درست است که هر شش رمان او به ازدواج، روابط، عشق و خیانت می پردازد، اما جنبه های متعدد دیگری نیز در آن ها وجود دارد. «آستن» در داستان های خود به شکل پیوسته و از نقطهنظر شخصیت های مؤنث، در مفاهیمی گوناگون همچون جنسیت، قدرت، پول، تحصیلات، و تربیت فرزندان کاوش می کند.
نابغهی ادبی و پیشگام در تکنیکهای نویسندگی
رمان های «جین آستن» به صورت «سوم-شخص» و توسط یک «راوی دانای کل» که به افکار و عواطف کاراکترها احاطه دارد، روایت می شوند. «آستن» به ندرت از توصیف بهره می برد و درعوض، بر صحبت ها و رفتارهای شخصیت هایش تمرکز می کند. بسیاری از بخش های آثار او مانند یک نمایشنامه به نظر می رسد—موضوعی که باعث می شود داستان های «آستن» برای خواندن با صدای بلند و به صورت گروهی، بسیار مناسب باشند.
«جین آستن» همچنین به شکل تکرارشونده از سبکی به نام «گفتار غیرمستقیم آزاد» استفاده می کرد: تکنیکی ادبی که در آن، گفتارِ راوی، ویژگی های گفتارِ یک شخصیت را به خود می گیرد. این یعنی افکار و کلمات یک کاراکتر، به روایتِ «سوم-شخص» رسوخ می کند و در قالب گفتار راوی ارائه می شود—بهگونهای که انگار برای مدتی، راوی به کاراکتر تبدیل شده است.
توجه به این نکته مهم است که هنگام استفاده از این تکنیک، صحبت ها یا افکارِ ارائه شده، به کاراکتر نسبت داده نمی شوند (به عنوان نمونه با نشانه هایی همچون «با خودش فکر کرد که...» یا «او گفت...»)، به همین خاطر مخاطبین باید به سرنخ های درون متن توجه داشته باشند تا متوجه شوند که این بخش ها، افکارِ یک کاراکتر است و نه گفتار راوی.
البته «جین آستن» برای همهی کاراکترها از این تکنیک استفاده نمی کرد، و آن را فقط برای شخصیت «قهرمان زن» خود به کار می گرفت. «گفتار غیرمستقیم آزاد» تصویری واضح از ذهن شخصیت را در مقابل ما قرار می دهد اما در عین حال، ممکن است ابهامبرانگیز نیز باشد: از آنجایی که راوی به ما نمی گوید در حال انتقال افکار یک شخصیت است، ممکن است به عنوان مخاطب متوجه این موضوع نشویم و «دیدگاه رواییِ» کاراکتر را با راوی اشتباه بگیریم.
«جین آستن» خالق این سبک در نویسندگی نبود، اما نام خود را به عنوان یکی از نخستین نویسندگانی مطرح کرد که «گفتار غیرمستقیم آزاد» را به شکل پیوسته در رمان هایش به کار گرفت. او امروزه یکی از پیشگامان این تکنیک و چهرهای الهامبخش برای نویسندگانی همچون «ویرجینیا وولف» و «جیمز جویس» (که استفاده از «گفتار غیرمستقیم آزاد» را در اوایل قرن بیستم گسترش دادند) در نظر گرفته می شود.
مادرِ «کاترین» زنی بود بیشیلهپیله و ساده، با خلقوخوی خوش، و مهمتر از همهی این ها، بنیهی قوی. قبل از تولد «کاترین»، سه پسر به دنیا آورده بود، و برخلاف تصور همه، نه تنها بعد از این زایمان نمرده بود، بلکه زنده مانده و به زندگی ادامه داده بود، آنقدر که صاحب شش بچهی دیگر هم شده بود. بزرگ شدن بچه ها را هم دوروبر خودش دیده و کاملا سالم و قبراق بود. به خانوادهای که ده تا بچه داشته باشد، می گویند خانوادهی درستوحسابی، چون همیشه تا دلتان بخواهد، کله و دست و پا وجود دارد. اما «مورلندها» را از لحاظ های دیگر نمی شد زیاد هم خانوادهای درستوحسابی دانست، چون رویهمرفته خیلی معمولی بودند. «کاترین» هم سال های سال یک آدم معمولی بود مثل بقیه.—از کتاب «نورثنگر اَبی» اثر «جین آستن»
شش رمان «جین آستن» اکنون بیش از همیشه، محبوب و پرطرفدار هستند. «آستن» در زمان حیات خود میزانی نسبی از موفقیت را تجربه کرد، اما درآمد چندانی از فروش کتاب هایش نداشت. در طول قرن نوزدهم، وجهه و نام او به تدریج به جایگاهی بالاتر در میان علاقهمندان به ادبیات دست یافت و در طول قرن بیستم، رمان های «آستن» به همان محبوبیت کمنظیری رسیدند که اکنون از نام او انتظار داریم.
امروزه، داستان های «جین آستن» در سراسر جهان مورد توجه مخاطبین قرار می گیرد. رمان های او به زبان های بیشمار ترجمه شده و منبع الهامِ خلق تعداد بسیار زیادی از آثار در سینما، تلویزیون، تئاتر و رادیو بوده است.