زمانی تصور می کردیم فقط انسان ها می توانند هنر و موسیقی خلق کنند و خودروها را برانند. امروزه اما انسان ها هوش مصنوعی را در اختیار دارند که قادر به انجام تمام این کارها و بسیاری دیگر است. «کِوین کِلی»، سردبیر مجله «Wired» بیان می کند که در میانهی یک «انقلاب شناختی» هستیم. «پیتر دیاماندیس»، نویسنده و فیزیکدان آمریکایی، معتقد است هوش مصنوعی، تأثیرات بیشتری از کشف برق یا آتش بر زندگی انسان ها خواهد داشت.
این مفهوم نوین، قدرت این را دارد که شغل، جامعه، فرهنگ، بدن هایمان، و حتی هویت ما را دگرگون کند و اصلی ترین قواعد و چارچوب ها در مورد معنای انسان بودن را به چالش بکشد. اثر موفق و پرفروش «مکس تِگمارک»، کتاب «زندگی 3.0»، یک راهنمای عالی و آموزنده است که نویسنده در آن، به تأثیرات هوش مصنوعی بر اکنون، و آیندهی نزدیک و دور انسان ها می پردازد.
جهان هستی پس از نزدیک به چهارده میلیارد سال که از تولدش می گذرد، تازه از خواب برخاسته و از هستی خود آگاه شده است. از روی این سیارهی آبی رنگی کوچک، بخش های ناچیز هوشمندی در جهان ما با تلسکوپ های خود به سوی کیهان خیره شده و پی در پی کشف می کنند که آنچه فکر می کردند وجود داشته، تنها پارهای اندک از جهانی فراختر است: منظومهی شمسی، کهکشان، و جهانی با صدها میلیارد کهکشان که در الگویی زیبا از گروه ها، خوشه ها، و ابَرخوشه ها آرایش یافتهاند. هرچند این ستارهنگرانِ خودآگاه در بسیاری موارد با هم اختلاف دارند، اما با یکدیگر همعقیدهاند که این کهکشان ها زیبا و تحسین برانگیزند. زیبایی، نه در قوانین فیزیک بلکه در چشمان این نظارهگران است و از این رو، پیش از این که جهانِ ما از خواب برخیزد، زیبایی نبود. بیداریِ جهان ما شکوهمند است و ارزش دارد آن را جشن بگیریم.—از متن کتاب
بسیاری از ما، تصوراتمان دربارهی آینده را بر اساس فیلم های هالیوودی شکل می دهیم—و داستانِ روایت شده نیز تقریبا همیشه یکسان است: ماشین ها شغل هایمان را از ما می گیرند، «سایبورگ ها» به شکار انسان ها می روند، و ربات ها تمدن بشر را به نابودی می کشانند. «تگمارک» اما در اثر خود، پرداختی بسیار پیچیدهتر و اندیشمندانهتر را نسبت به این موضوع ارائه و تلاش می کند تا به مهمترین سؤالات در این زمینه پاسخ دهد: چه اتفاقی می افتد وقتی انسان ها دیگر باهوشترین گونه روی زمین نباشند؟ چه اتفاقی رقم می خورد وقتی هوش مصنوعی، به قدرتی میلیون ها بار بیشتر از هوش انسان دست یابد؟
«تگمارک» در فصل نخست، از باکتری ها به عنوان یک نمونه برای مفهومی استفاده می کند که نامش را «زندگی 1.0» گذاشته است: حیاتی که در آن، هم سختافزار و هم نرمافزار صرفا تکامل پیدا کردهاند و خبری از طراحی های پیچیده نیست. «زندگی 1.0» مرحلهی زیستشناختی است. انسان ها در طرف دیگر، نمونهای از «زندگی 2.0» هستند: حیاتی که در آن، سختافزار (بدن) تکامل یافته اما نرمافزار (ذهن) نیز مورد طراحی های پیچیده قرار گرفته است (از جمله الگوریتم ها و دانشی که به کار می گیریم تا اطلاعات به دست آمده از حواس خود را پردازش کنیم، و تواناییمان در خواندن، نوشتن، محاسبه کردن، آواز خواندن و جوک گفتن). «زندگی 2.0» مرحلهی فرهنگی است.
جهان ما را از یک زامبیِ بی مغزِ ناخودآگاه، به سامانهی زیستیِ زندهای بدل ساخته که خوداندیشی، زیبایی، امید، دنبال کردن اهداف، معنی و مقصود را در خود پناه داده است. به گمان من اگر جهان از خواب بیدار نمی شد، همه چیز معنی خود را از دست می داد و جهان چیزی به جز یک فضای فراخِ بیهوده نبود. اگر جهان ما بر اثر فاجعهای کیهانی یا یک حادثهی خودخواستهی ناگوار به خواب فرو رود، همه چیز بی معنی می شود. از سوی دیگر، اگر این اتفاق ها نیفتد، اوضاع می تواند بهتر از این ها هم باشد. هنوز نمی دانیم که آیا ما انسان ها تنها ستارهنگران، چه بسا نخستین آن ها، در کیهان خود هستیم. با این وجود، آنقدر در مورد جهان آموختهایم که بدانیم این جهان توانایی آن را دارد که بیش از پیش از خواب بیدار شود. شاید ما مثل کسی هستیم که تازه از خواب بیدار شده و بارقهای از خودآگاهی را تجربه می کند.—از متن کتاب
با این وجود، اکنون در مرحلهای قرار گرفتهایم که در آن، زندگی ممکن است تغییراتی یابد و به «زندگی 3.0» بهروزرسانی شود: مرحلهای که در آن، حیات هم می تواند نرمافزار خود را طراحی کند و هم سختافزار را. «زندگی 3.0» مرحلهی تکنولوژی است. «تگمارک» این بحث را با موضوعات جنجالبرانگیز یا پندارهای نادرست در مورد هوش مصنوعی ادامه می دهد و سپس به معنای مفاهیمی همچون هوش، خاطره، محاسبه و آموختن می پردازد.
به عبارت دیگر، او در مفهومی مهم و شگفتانگیز کاوش می کند: هوشمند شدنِ ماده، چگونه اتفاق می افتد و چه معنایی دارد؟ «تگمارک» بیان می کند این مفاهیم، جنبهای انتزاعی، نامحسوس و حتی ماورایی دارند چرا که «مستقل از زیر-لایه ها عمل می کنند: آن ها می توانند حیاتی مختص به خود را شکل دهند که به جزئیات لایه های زیرین خود وابستگی ندارد و بازتابی از آن ها نیست.»
در آغاز، نور بود. در کسر ناچیزی از نخستین ثانیه پس از مهبانگ، کل فضایی که با تلسکوپ های امروزی می بینیم («جهان قابل مشاهدهی ما» یا به اختصار «جهان ما») به مراتب داغتر از مرکز خورشید بود و به سرعت انبساط می یافت. هرچند این خود شکوهی ویژه نداشت، این که جهان شامل چیزی بیش از سوپی بی روح، غلیظ، داغ، و یکنواخت از ذرات بنیادی نبود، ملالآور می نمود. همه جای آن یکسان به نظر می رسید و تنها ساختار جالب موجود در آن، امواج صوتی پراکندهای بودند که در مکان هایی این سوپ را یک هزارمِ درصد غلیظتر کرده بودند. باور بر این است که این امواج کوچک از افت و خیزهای کوانتومی ناشی شده بودند، چون اصل عدم قطعیت مکانیک کوانتومی نمی گذارد چیزی کاملا بی روح و یکنواخت بماند. جهان که انبساط می یافت و سرد می شد، ذرات آن با هم ترکیب می شدند و اشیای پیچیدهتری می ساختند و جهان، مکانی جالبتر می شد. در کسر ناچیزی از نخستین ثانیه، نیروهای هستهای قوی، کوارک ها را به هم پیوند دادند و پروتون ها و نوترون ها را ساختند.—از متن کتاب
«تگمارک» استدلال می کند که دیگر به راحتی نمی توان گفت هوش مصنوعی، عاری از ادراک، خلاقیت یا زبان (ویژگی های اصلیِ انسان بودن) است. او سپس به کاوش در دگرگونی ها و پیامدهای «انفجار هوش» می پردازد، طیفی از سناریوهای احتمالی را تحلیل می کند و رویدادهای پس از این اتفاق در طول ده هزار سال آینده را مورد بررسی قرار می دهد.
شاید یکی از تفکربرانگیزترین فصل های کتاب، «استعداد کیهانی ما: چند میلیارد سال آینده و فراتر از آن» باشد که نویسنده در آن، روش های متفاوتی را مورد بررسی قرار می دهد که یک حیات ابَرهوشمند ممکن است از طریق آن بتواند از منابع موجود در جهان هستی، بیشترین استفاده را ببرد—از جمله روش هایی برای تحت کنترل درآوردن «انرژی تاریک» و به کارگیری قدرت «کوازارها» (یا اختروَش ها) و سیاهچاله ها.
این که حیات را چگونه باید تعریف کرد، بسیار جنجالبرانگیز است. تعدادی از این تعاریف، شرایط ویژهای را بر حیات تحمیل می کنند، از جمله تشکیل زندگی از یاخته ها، که هم ماشین های هوشمند آینده و هم تمدن های برونزمینی را ناممکن می شمارند. از آنجا که ما نمی خواهیم افکار خود در مورد آیندهی حیات را به گونه هایی محدود سازیم که تا کنون دیدهایم، حیات را فرآیندی تعریف می کنیم که هم پیچیدگی خود را حفظ می کند و هم توان تولیدمثل دارد. حاصل این تولیدمثل مهم نیست، بلکه اطلاعات آن مهم است که معلوم می کند اتم ها چگونه آرایش یافتهاند. وقتی که باکتری، نسخهای از DNA خود را می سازد، اتم جدیدی خلق نمی شود، بلکه مجموعهای از اتم ها در همان الگوی اولیه مرتب می شوند و اینگونه است که اطلاعات کپی می شود.—از متن کتاب
«مکس تگمارک» یکی از فیزیکدانان و کیهانشناسان برجسته در عصر ما است، و همینطور یکی از بنیانگذاران سازمانی غیرانتفاعی به نام «آیندهی زندگی». او در کتاب «زندگی 3.0» بیان می کند که سرگذشت حیات نشان می دهد زندگی به شکل پیوسته در حال پیچیدهتر کردن خود از طریق همکاری، رقابت و کنترل است. مفهوم «ابَر-هوش» به احتمال زیاد، دامنهی فعالیت های انسان را در مقیاس کیهانی گسترش خواهد داد، و نقطهی اوج حرکت پرشتاب انسان ها به سوی خلق هوش مصنوعی، هم ممکن است به بهترین اتفاق برای تمدن بشر تبدیل شود و هم به بدترین رویداد ممکن.
در چنین موقعیتی، باید به آیندهای که می خواهیم داشته باشیم، عمیقا فکر کنیم و راهی را برای هدایت تمدن انسان ها به همان جهت بیابیم—چون، همانطور که «تگمارک» به درستی اشاره می کند، «اگر ندانیم چه چیزی می خواهیم، دست یافتن به آن برایمان محتمل نخواهد بود.»
به بیان دیگر، می توانیم حیات را سامانهی پردازندهی اطلاعاتِ خودتکثیری تصور کنیم که اطلاعات آن (نرمافزار)، هم رفتار و هم طرح کلیِ سختافزارش را تعیین می کند. حیات نیز مثل جهان هستی ما، رفته رفته پیچیدهتر و جالبتر شده است و آنگونه که توضیح خواهم داد، به من کمک کرده تا اَشکال حیات را در سه سطح از نظر پیچیدگی طبقهبندی کنم. هنوز پرسش بی پاسخی است که حیات برای نخستین بار چگونه، چه زمانی و کجا در جهان ما پدیدار شده، اما قراین قانعکنندهای در دست داریم که زندگی روی زمین، چهار میلیارد سال پیش شکل گرفته است.—از متن کتاب
تأثیرات هوش مصنوعی بر آیندهی انسان ها بسیار مهمتر از آن است که فقط به سیاستمداران یا شرکت های بزرگ در سراسر دنیا سپرده شود. برای انجام این کار، همهی انسان ها باید آگاهی خود را افزایش دهند و تصمیمات عاقلانهتری را در مورد آیندهای که می خواهند داشته باشند، اتخاذ کنند. کتاب «مکس تگمارک»، پژوهشی ارزشمند و بسیار جذاب در مورد این موضوع است—و همینطور نقطهی شروعی عالی برای آشنایی با این مفاهیم.