جنبش «رئالیسم» در ادبیات



«واقع‌گرایی» از تصاویر آرمانی و رمانتیک از زندگی که در جنبش های ادبی پیشین دیده می شد، فاصله گرفت و راه را برای شکل‌گیری نگرشی عینی‌تر و تحلیلی‌تر به ادبیات هموار کرد.

«رئالیسم» یا «واقع‌گرایی»، جنبشی ادبی است که در اواسط قرن نوزدهم شکل گرفت و تا اوایل قرن بیستم باقی ماند. مهم‌ترین ویژگی این جنبش، تصویر کردن واقعیت به همان گونه‌ای که هست، بدون اغراق یا گرایش های رمانتیک، به شمار می آید. هدف اصلی «رئالیسم»، ارائه‌ی تصویری دقیق و عینی (غیرشخصی) از جهان پیرامون، و تمرکز بر زندگی روزمره و انسان های عادی است.

 

 

«رئالیسم» نقش بسیار مهمی را در گسترش ادبیات مدرن ایفا کرد. «واقع‌گرایی» از تصاویر آرمانی و رمانتیک از زندگی که در جنبش های ادبی پیشین (به ویژه جنبش «رمانتیسیسم») دیده می شد، فاصله گرفت و راه را برای شکل‌گیری نگرشی عینی‌تر و تحلیلی‌تر به ادبیات هموار کرد—نگرشی که بر واقعیت های اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی زمانه‌ی خود تمرکز داشت. 

 

خاستگاه‌های رئالیسم ادبی

می توان گفت خاستگاه های «واقع‌گراییِ ادبی» به «عصر روشنگری» بازمی گردد—دوره‌ای که در طول آن، اهمیت منطق و شواهدِ به دست آمده بر اساس مشاهده و آزمایش، بیش از هر چیز مورد تأکید قرار گرفت. «رئالیسم» در قالب واکنشی به تصاویر کمال‌گرایانه و پراحساسِ جنبش های قبلی به وجود آمد، اما همچنین، از تغییرات اجتماعی و سیاسی که در دهه های میانی قرن نوزدهم در حال رقم خوردن بود—از جمله گسترش صنعت‌گرایی و شهرسازی—تأثیر پذیرفت. 

جنبش «رئالیسم فرانسوی» که در دهه‌ی 1830 شکل گرفت، تأثیر بزرگی بر گسترش «رئالیسم ادبی» داشت. نویسندگان واقع‌گرای فرانسوی، همچون «گوستاو فلوبر»، تصاویری بی‌پرده و وفادار به واقعیت را از زندگی ارائه می کردند که بر حقایق تلخ مربوط به فقر، بیماری، و بی‌عدالتی اجتماعی تمرکز داشت. آثار آن ها مدتی بعد بر نویسندگان رئالیست در سایر بخش های دنیا تأثیر گذاشت.

 

هنوز به خاطر گرمای رختخواب چشم هایش خواب‌آلود بود، بنابراین خودش را با یورتمه‌ی آرامِ اسبش آرام می کرد. وقتی اسبش جلوی گودال های پرخار که در مسیر شیارها کنده شده بودند، می ایستاد، با یک تکان بیدار می شد و یکباره به یاد پای شکسته می افتاد و سعی می کرد تمام چیزهایی که در مورد شکستگی ها می داند، به یاد آورد. باران دیگر نمی بارید و خورشید در حال طلوع کردن بود. پرندگان بی‌حرکت بر روی درختان بی‌برگ نشسته بودند. دشت وسیع تا چشم کار می کرد گسترده بود و درختان بسیاری در مسافتی طولانی همانند لکه های بنفشِ تیره بر روی سطح خاکستری دشت که در افق در تاریکی آسمان محو می شد، دور تا دور دشت بودند.—از کتاب «مادام بواری» اثر «گوستاو فلوبر»

 

 

ویژگی‌های رئالیسم در ادبیات

در این بخش به شکل کوتاه، با اصلی‌ترین مشخصه های «واقع‌گرایی» در ادبیات بیشتر آشنا می شویم. 

 

روایت عینی

«روایت عینی» که یکی از ویژگی های مهم «رئالیسم ادبی» است، به سبکی از نگارش اشاره دارد که با استفاده از آن می توان رویدادهای داستان را بدون ارائه‌ی نظرات یا قضاوت های شخصیِ نویسنده به تصویر کشید. نویسنده هنگام استفاده از این سبک روایت، نقش یک «مشاهده‌گرِ بی‌طرف» را ایفا می کند و به مخاطبین اجازه می دهد که نتیجه‌گیری های خودشان را در مورد کاراکترها و رویدادها شکل دهند.

«روایت عینی» در «رئالیسم» مهم است چون به شکل‌گیریِ همان احساسِ وفاداری به واقعیت که نویسندگان «واقع‌گرا» خواستار خلق آن هستند، بسیار کمک می کند. «روایت عینی» تفاوت هایی آشکار با سایر سبک های روایت همچون «روایت ذهنی» و «روایت دانای کل» دارد. نویسندگان رئالیست از «روایت عینی» استفاده می کنند چون به اعتقاد آن ها، این سبک از روایت به دلیل ارائه‌ی تصویری دقیق و منطبق با دنیای پیرامون، کارایی بیشتری دارد. 

 

زندگی روزمره و انسان‌های عادی

نویسندگان رئالیست، تأکید ویژه‌ای بر زندگی روزمره و انسان های عادی دارند و معتقدند که زندگی آدم های معمولی درست به اندازه‌ی زندگی افراد ثروتمند و قدرتمند، جالب و شایسته‌ی توجه است. «ادبیات واقع‌گرا» اغلب، رنج ها و مشکلات موجود در زندگی آدم های معمولی را به تصویر می کشد. این تأکید بر زندگی روزمره، یکی از تفاوت های آشکار «رئالیسم» با جنبش های ادبی دیگر، از جمله «رمانتیسیسم»، به شمار می آید. 

 

پس زدن «رمانتیسیسم»

«رمانتیسیسم»، جنبشی ادبی است که بیش از هر چیز بر عواطف، تخیل، زیبایی طبیعت، و فردگرایی تأکید می کند. این جنبش اغلب دربردارنده‌ی تصاویر کمال‌گرایانه از طبیعت، و ستایش از عواطف و افکار شخصی است. نویسندگان واقع‌گرا در مقابل این گرایش های رمانتیک و آرمانی قرار می گیرند تا تصویری دقیق‌تر و عینی‌تر از جهان را ارائه کنند. «رئالیسم» اعتقاد دارد که «رمانتیسیسم» بیش از اندازه بر عواطف و فردگرایی تأکید می کند و از واقعیت های زندگی روزمره غافل است. 

 

 

آثار برجسته در ادبیات ‌واقع‌گرا

در این بخش از مطلب، به شکل خلاصه با سه اثر تأثیرگذار و ماندگار در «ادبیات رئالیستی» بیشتر آشنا می شویم.

 

کتاب «مادام بواری» اثر «گوستاو فلوبر»

رمان «مادام بواری» که در سال 1856 نوشته شد، یکی از بهترین نمونه های «رئالیسم ادبی» به شمار می آید و به شکل گسترده به عنوان شاهکار «فلوبر» در «ادبیات واقع‌گرا» مورد ستایش قرار گرفته است. رمان به تم های «خیانت»، «رمانتیسیسم»، و «در هم شکستن اوهام» می پردازد. کاراکتر اصلی داستان، «اِما بواری»، از ازدواج خود ناراضی است و در روابط خارج از ازدواج به دنبال برآورده کردن خواسته هایش است. رمان، پیامدهای رفتارهای او و فشارهای اجتماعی را که به این رفتارها منجر شدند، به تصویر می کشد.

توجه به جزئیات و استفاده از توصیفات تصویری ملموس، از ویژگی های اصلی سبک نگارش «فلوبر» به حساب می آید. «فلوبر» با استفاده از یک راوی سوم-شخص، از دیدگاهی عینی و غیرشخصی به کاراکترها و رویدادها می نگرد. رمان همچنین کنایه و طنز را به کار می گیرد تا از هنجارهای اجتماعی و ارزش های زمانه‌ی خود انتقاد کند.

کتاب «مادام بواری» در جنبش «رئالیسم» از اهمیت زیادی برخوردار است چون نمادی از تأکید این جنبش بر زندگی روزمره و انسان های عادی به شمار می آید. رمان، مشکلات و آرزوهای زنی متعلق به طبقه‌ی متوسط جامعه را به تصویر می کشد و دیدگاهی واقع‌گرا و قابل همذات‌پنداری را به وجود می آورد. توجه «فلوبر» به جزئیات و استفاده از «روایت عینی» نیز باعث گسترش سبک «واقع‌گرا» در ادبیات شد.

 

شکستگی‌اش، یک شکستگی ساده و بدون پیچیدگی و سختی بود. «شارل» نمی توانست یک مورد ساده‌تر آرزو کند. سپس توصیه های استادش در کنار تخت بیماران را به یاد آورد و به بیمار مثل روغنی که با آن کارد جراحی را چرب می کند، اطمینان خاطر و دلگرمی داد. برای گچ گرفتن پا، یک دسته تخته الوار برای او از انبار آوردند. «شارل» یکی را انتخاب و به دو قسمت تقسیم کرد. در آن حال خدمتکاری ملافه ها را برای استفاده بانداژ پاره می کرد و دوشیزه «اِما» سعی می کرد تا مقداری بالشتک بدوزد. چون زمان زیادی طول کشید تا جعبه‌ی نخ و سوزن را پیدا کند، حوصله‌ی پدرش سر رفت و بی‌تاب شد. دختر هیچ جوابی نمی داد و در حال که می دوخت، سوزن به انگشتش فرو می رفت.—از کتاب «مادام بواری» اثر «گوستاو فلوبر»

 


 

 

کتاب «میدل‌مارچ» اثر «جورج الیوت»

این رمان در محله‌ای خیالی به نام «میدل‌مارچ» رقم می خورد و به تم های «ازدواج»، «سیاست»، «تغییرات اجتماعی»، و «کشف خویشتن» می پردازد. کاراکترها در رمان «میدل‌مارچ» پیچیده و چندوجهی هستند و هر کدام، آرزوها و انگیزه های مختص به خود را دارند. «الیوت» با استفاده از داستان خود، از کاستی های جامعه انتقاد می کند، به‌خصوص در مورد نقش زنان در اجتماع، فرصت های بسیار محدودِ دردسترسِ آن ها، و فشار جامعه برای وادار کردن آن ها به پیروی از توقعات اجتماعی.

 


 

 

کتاب «ماجراجویی‌های هاکلبری فین» اثر «مارک تواین»

این رمان که در سال 1884 نوشته شد، به تم های «نژاد»، «هویت»، و «اخلاق» می پردازد. یکی از ویژگی های داستان، استفاده از زبان محاوره‌ای است، به‌خصوص هنگام به تصویر کشیدنِ کاراکترِ «جیم» که برده‌ای فراری است. «تواین» از گویشی خاص برای این کاراکتر استفاده می کند تا صدایی وفادار به واقعیت را به او ببخشد. کتاب «ماجراجویی‌های هاکلبری فین»، دورویی و بی‌رحمی جامعه‌ای برده‌دار را به تصویر می کشد، و همین‌طور دوراهی های اخلاقی را که «هاک» هنگام کمک به «جیم» برای به دست آوردن آزادی‌اش، تجربه می کند.