در اعماق قلب هر کتابخوان واقعی، علاقهای همیشگی به ماجراجویی وجود دارد. وقتی کتاب می خوانیم، در واقع در حال پیوستن به ماجراجویی هایی هستیم که نویسنده آن ها را آغاز کرده است—ماجراجویی هایی که از طریق روایت داستانی هیجانانگیز ساخته می شوند و به واسطهی تخیل خودمان، زندگی می یابند؛ و وقتی صحبت از کتاب «بچه های خاص خانم پرگرین» اثر «رنسام ریگز» به میان می آید، می توانیم اطمنیان داشته باشیم که ماجراجویی های ارائه شده در آن، به شکل پیوسته مهیج و جذاب خواهند بود.
داستان این رمان به پسری شانزده ساله به نام «جیکوب پورتمن» می پردازد که کنجکاویاش، و چیزی که دکترها نامش را «واکنش اضطرابیِ حاد» (یا اختلال استرس حاد) گذاشتهاند، باعث می شود او پس از مرگ پدربزرگش، راهیِ سفر شود و به جزیرهای دورافتاده و اسرارآمیز در نزدیکی های سواحل ولز برود.
در دوران کودکیام، بابابزرگ «پورتمن» جالبترین شخصیتی بود که می شناختم. او در یک یتیمخانه بزرگ شده بود، در چند جنگ شرکت کرده بود، از اقیانوس ها با کشتی بخار و از بیابان ها با اسب گذشته بود، در چند سیرک برنامه اجرا کرده بود، دربارهی تفنگ ها و دفاع شخصی و بقا در طبیعت هرچه دلتان بخواهد، می دانست و جز زبان مادری من یعنی انگلیسی، حداقل سه زبان خارجی دیگر هم بلد بود. همهی این ها برای بچهای که تا آن روز پایش را از فلوریدای آمریکا بیرون نگذاشته بود، به شکلی تصورناپذیر هیجانانگیز به نظر می رسید و هر وقت می دیدمش، التماسش می کردم چندتا از داستان هایش را برایم تعریف کند.—از کتاب «بچه های عجیب و غریب خانه خانم پرگرین» اثر «رنسام ریگز»
«جیکوب» با دنبال کردن سرنخ ها، یتیمخانهای متروک به نام «خانه خانم پِرِگرین برای بچه های خاص» را پیدا می کند. ویرانه های بهجامانده از این خانه، خالی و فراموششده به نظر می رسد، اما «جیکوب» به محض قدم گذاشتن در آن، با جهانی زیرزمینی و عجیب و غریب مواجه می شود که به نظر می رسد ساکنانش، هنوز همان کودکانی هستند که پدربزرگش در دوران کودکی دیده بود.
«جیکوب» با ورود به دنیای معماهای بیپاسخِ گذشته، با بهترین و بدترین وجوه از جهانی ماورایی آشنا می شود که تا قبل از این، فقط در تخیلش می توانست وجود داشته باشد. اصلا شاید «جیکوب» برخلاف چیزی که دکتر «گولان» و پدر و مادرش به او گفتهاند، دچار اختلال روانشناختی نباشد.
این کتاب به عنوان یک «داستان فانتزی» در «ادبیات نوجوان» دستهبندی شده است، و «ریگز» هنگام کاوش در تم هایی همچون خشونت، تراژدی، و اعتیاد به الکل، به هیچ وجه از بیپردگیِ داستان خود نمی کاهد. این رمانِ نخست از «ریگز» که از کتاب هایی همچون «هری پاتر و سنگ جادو» اثر «جی. کی. رولینگ» و «چین خوردگی در زمان» اثر «مادلین لینگل» تأثیر پذیرفته است، در شرایطی مشابه با این آثار به تمِ اصلی خود می پردازد: ماجرای پر فراز و نشیب و هیجانانگیزِ کشف جهانی مخفی و رازآلود.
ماه های پس از مرگ پدربزرگم را به چرخیدن در برزخی از اتاق های انتظارِ نخودیرنگ و مطب های بی نام و نشان سپری کردم، روانکاوی و مصاحبه شدم، دور از گوشرسِ من در موردم حرف می زدند، وقتی حرف می زدم و گفته هایم را تکرار می کردم، سرشان را به علامت تأیید تکان می دادند، آماج هزار نگاه ترحمآمیز و پیشانی های چینخورده بودم. پدر و مادرم با من مثل وسیلهای شکستنی رفتار می کردند، می ترسیدند جلویم دعوا کنند یا حرص و جوش بخورند تا نکند یک وقت از هم بپاشم.—از کتاب «بچه های عجیب و غریب خانه خانم پرگرین» اثر «رنسام ریگز»
خط داستانی در سراسر روایت، دربردارندهی وجوه تاریکی است که هم تشویشآور هستند و هم پر از شگفتی، و «ریگز» از طریق خلق زبانی خیالانگیز، مخاطبین را بیوقفه در این ماجراجویی ها به پیش می برد. «ریگز» به عنوان یک دانشآموخته در رشتهی فیلمسازی، به شکلی آشکار، دانش خود از هنر تصویرگری را در سراسر روایتِ این رمان به کار گرفته است. جزئیات مکان ها، شخصیت ها و هیولاهای گوناگون همگی کاملا واضح و قابل تصور به نظر می رسند و باعث می شوند مسیر روایت و تجربهی مخاطبین، به هماهنگیِ لذتبخشی دست یاید.
اما علاوه بر این، «ریگز» عکس هایی قدیمی و فراموشنشدنی را در میان صفحات رمان گنجانده است که سرشت و نوع شخصیتِ کاراکترهای داستان را به شکلی عمیقتر به تصویر می کشند. برخی از این عکس ها، کاملا عجیب و حتی ترسناک به نظر می رسند. «ریگز» که خودش کلکسیونی از عکس های مختلف دارد، در مصاحبهای که در انتهای نسخهی الکترونیکی کتاب انتشار یافته است، بیان می کند که تصاویرِ استفاده شده در کتاب، تنها تعدادی اندک در میان هزاران عکسی بوده که او در زمان نوشتن داستان، تصمیم گرفته بود از آن ها استفاده کند. این کار به عنوان یک سرگرمی شروع شد اما درنهایت به شکلگیری داستانی انجامید که در کتاب «بچه های خاص خانم پریگرین» روایت می شود.
«ریگز» در این مورد بیان می کند: «در ابتدا فقط یک سرگرمی ساده بود، نه چیزی جدی، اما متوجه شدم در میان عکس هایی که پیدا کردم، عجیبترین و هیجانانگیزترین تصاویر همیشه متعلق به کودکان بودند. کمکم به این فکر کردم که این کودکان با ظاهر عجیبی که دارند، چه کسانی بودهاند—داستان هایشان چه بوده—اما عکس ها قدیمی و بی نام و نشان بودند و هیچ راهی برای فهمیدن این موضوع وجود نداشت. بنابراین فکر کردم: اگر نمی توانم داستان های واقعیشان را بدانم، خودم داستان هایی برای آن ها خلق خواهم کرد.»
روایت من از وقایع کاملا منطقی به نظر می رسید تا این که مجبور می شدم آن کلمات را بلند بگویم، و آنوقت بود که احمقانه و نامعقول به نظر می رسید، بهخصوص روزی که باید آن حرف ها را به مأمور پلیسی می گفتم که به خانهمان آمده بود. برایش هرچه را که اتفاق افتاده بود تعریف کردم، حتی در مورد آن موجود هم گفتم، او آنطرف میز آشپزخانه نشسته بود، سرش را به علامت تأیید تکان می داد، و چیزی توی دفترچهی سیمیاش نمی نوشت. وقتی حرف هایم تمام شد، فقط گفت: «خیلی هم عالی، متشکرم.» و بعد رو کرد به پدر و مادرم و پرسید «آیا رفتم کسی را ببینم.» انگار نمی دانستم این جمله چه معنایی می دهد.—از کتاب «بچه های عجیب و غریب خانه خانم پرگرین» اثر «رنسام ریگز»
داستان بدون این عکس های عجیب و کنجکاویبرانگیز، ناتمام به نظر خواهد رسید. این بُعدِ تصویری باعث می شود مخاطبین به درکی بهتر از شخصیتپردازی کاراکترها دست یابند. بدون هیچگونه هشدار قبلی، این تصاویر در بخش های مختلف رمان از راه می رسند و هر بار، باعث غافلگیری مخاطبین می شوند. حال و هوای عجیب و مرموز این عکس ها انگار هیچ وقت تازگی خود را از دست نمی دهد.
جنبهی جذاب دیگری که در رمان «ریگز» وجود دارد، سبکی است که او از طریق آن، واقعیت و فانتزی را در هم می آمیزد. بخش بزرگی از چیزی که پایه و اساسِ خط داستانی را به وجود می آورد، آثار «رالف والدو امرسون» است: فیلسوف و شاعر آمریکایی که در قرن نوزدهم زندگی می کرد. این نکته به شکل ویژه در روز تولد شانزده سالگی «جیکوب» آشکار می شود، در زمانی که او «آثار برگزیده رالف والدو امرسون» را به عنوان هدیه از پدربزرگش دریافت می کند.
یک تختهی طراحیِ گنده همراهش آورده بود و از من خواست که آن موجود را دوباره توصیف کنم. همانطور که تعریف می کردم، او هم نقاشی می کرد و هر از گاهی هم دست از کار می کشید و دربارهی جزئیات، توضیح بیشتری از من می خواست. «چندتا چشم داشت؟» گفتم: «دوتا.» طوری جواب داد: «گرفتم» که انگار هیولاها هم جزو امور روزمرهی چهرهنگارهای پلیس بودند. فقط برای این بود که اعتمادم را جلب کنند؛ برایم مثل روز روشن بود. موضوع وقتی کاملا لو رفت که خواست طرح اصلیاش را به خودم بدهد.—از کتاب «بچه های عجیب و غریب خانه خانم پرگرین» اثر «رنسام ریگز»
کتاب «بچه های خاص خانم پرگرین»، یک ماجراجویی پر فراز و نشیب و غیرقابل پیشبینی را در قالب داستانی جذاب برای نوجوانان ارائه می کند. خواندن این رمان، مانند رد شدن از دری اسرارآمیز است: با این که می دانیم ممکن است خطراتی آن سوی در وجود داشته باشد، اما احساسی عمیق از کنجکاوی و اشتیاق برای رویارویی با ناشناخته ها ما را وادار می کند که از آن عبور کنیم.