مونالیزا با گوشواره‌ی مروارید



تابلوی دختری با گوشواره مروارید جز معدود آثار ورمیر است که تنها صورت دختری را به تصویر کشیده و هیچ زمینه‌ای که حاکی از شغل، محل، زمان یا طبقه‌ی اجتماعی مدل نقاشی باشد وجود ندارد.

تریسی شوالیه، نویسنده‌ی دورگه‌ی انگلیسی و آمریکایی است که برای خلق رمان‌های تاریخی شهرت دارد. از این رمان‌نویس تا به حال چندین کتاب به زبان فارسی برگردانده شده است که «دختری با گوشواره‌ی مروارید»  توانسته است شهرت خوبی در میان کتاب‌خوان‌های ایرانی برای این نویسنده به ارمغان بیاورد.

تریسی در سال 1962 در شهر واشنگتن به دنیا آمد و پس از گذراندن دوره‌ی کارشناسی در رشته‌ی زبان انگلیسی، به انگلستان مهاجرت و در صنعت نشر مشغول به فعالیت شد. او در سال 1993 مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته‌ی نویسندگی خلاق از دانشگاه آنگلیای شرقی دریافت نمود. از وی تا به حال نه رمان به چاپ رسیده است که اولین آن‌ها با نام «سنبل آبی» در سال 1997 و آخرین آن‌ها با نام «پسر جدید» در سال 2017 منتشر شده‌اند. اما این نویسنده بیش‌ترین شهرت خود را مدیون دومین اثر خود است که نام «دختری با گوشواره‌ی مروارید» خلق کرده است. این رمان پرفروش که اولین بار در سال 1999 روانه‌ی بازار گردید تا به حال به 38 زبان ترجمه شده  و تا امروز میلیون‌ها نسخه از آن در سراسر دنیا به فروش رفته است. 

 


نویسنده در این رمان تلاش کرده است تا با تکیه بر آثار نقاش هلندی «یوهانس ورمیر» و سایر اطلاعات تاریخی و شرایط اجتماعی و زندگی مردم هلند در قرن هفدهم میلادی؛ از زبان یکی از شخصیت‌های آثار ورمیر، زندگی این نقاش دوران باروک را بازسازی و بازتعریف نماید. محور اصلی این کتاب، تابلوی دختری با گوشواره مروارید است، که شوالیه دختر حاضر در این تصویر را به عنوان راوی داستانش انتخاب می‌کند و از طریق زاویه‌ی دید وی به درون زندگی شخصی و کاری خالق تابلو، «یوهانس ورمیر» سرک می‌کشد.

تمام آثار ورمیر پرتره‌هایی از طبقه‌ی متوسط یا بورژوازی در حین انجام کار و زندگی روزمره هستند. تابلوی دختری با گوشواره مروارید جز معدود آثار اوست که تنها صورت دختری را به تصویر کشیده و هیچ زمینه‌ای که حاکی از شغل، محل، زمان یا طبقه‌ی اجتماعی مدل نقاشی باشد وجود ندارد. این تابلو که با تکنیک رنگ روغن نقاشی شده است یکی از مهم‌ترین تابلوهای قرن هفدهم است. این نقاشی به خاطر ویژگی‌های بصری رمزآلودی که دارد به «مونالیزای شمال» مشهور شده است.

تلاش‌های بسیاری برای تعیین هویت دختر نقاشی صورت گرفته و چندین حدس و گمان در این زمینه وجود دارد ولی همه‌ی آن‌ها به دلیل کافی نبودن شواهد و مدارک فقط در حد احتمالات هستند. اما شوالیه از میان این حدس و گمان‌ها هویت پیش‌خدمت را برگزیده و روایت داستان خود را با استفاده از او پیش می‌برد که به نظر می‌رسد با توجه به دید انتقادی نسبت به اوضاع و احوال و تفکرات طبقه‌ی متوسط و بورژوای آن زمان، انتخاب مناسبی است.

دختر که داستان را روایت می‌کند، گریت نام دارد. او فرزند 16 ساله‌ی یک کاشی‌ساز فقیر است که بر اثر حادثه‌ای بینایی خود را از دست داده است و نمی‌تواند مخارج خانواده را تامین کند به همین دلیل دختر برای کمک مالی به خانواده‌اش به عنوان پیش‌خدمت راهی منزل خانواده‌ی به نام ورمیر می‌شود. وظیفه‌ی اصلی او در کنار تمام وظایف روزمره تمیز کردن آتلیه‌ی نقاشی مرد خانواده است. گریت در خانه‌ی پدری آموخته است که بعد از نظافت و گردگیری همه چیز را طوری سر جای خود قرار دهد که گویی هرگز دست نخورده است تا پدر نابینا بتواند بدون هیچ مشکلی به زندگی روزمره‌ی خود ادامه دهد. همین ویژگی باعث شده تا او برای نظافت آتلیه‌ی نقاشی ورمیر انتخاب شود. یوهانس ورمیر که در حال خلق نقاشی است نیاز دارد تا آتلیه‌اش بدون کوچک‌ترین تغییر باقی بماند.

دختر وارد یک خانواده‌ی‌ ثروتمند شده است، اما به كلفتى و نه به‌دل‌خواه خود؛

«احساس موشى را داشتم كه وارد خانه‌ مرد پول‌دارى مى‌شود.»

نویسنده در این داستان با استفاده از بن‌مایه‌های رئالیستی و خلق تصاویری از هلند در دوران باروک، به نوعی درگیر اختلاف‌های طبقاتی و رنج و درد ناشی از آن می‌شود.

هر روز باید رخت‌شویى مى‌كردم، دست‌هایم از شدت ماندن در آب و صابون ترک خورده، صورتم از بخار آب جوش سرخ مى‌شد، پشتم در اثر حمل لباس‌های سنگین و خیس درد مى‌گرفت و بازوانم دایم از حركت اتو كوفته مى‌شد.

گریت وارد خانواده‌ی ورمیر شده است که علاوه بر اختلاف طبقاتی در مذهب نیز با یک‌دیگر در تقابل هستند و در عین حال او خانواده‌اش را نیز پشت سر دارد كه از شدت فقر ماه‌ها است در آرزوى خوردن گوشت به سر مى‌برند، اما خواننده‌ی با هوش با عمیق شدن در مضامین داستان در مى‌یابد كه خالق اثر با بیان رنج‌ها و چالش‌های میان شخصیت‌ها، با هنرمندی بسترى ساخته است براى رشد یافتن عشق، عشقى پنهان كه دختر باید بهاى سنگینى را بابت آن مى‌پردازد و شاید به نوعى نقاش هم.

گرییت تا ۱۸ سالگی در خانه‌ی ورمر کار می‌کند. او که خود روحی هنرمند دارد در همان نگاه اول عاشق ورمیر شده و در خیال خود می‌پندارد که مرد نقاش نیز عاشق اوست. ورمیر بعد از گذشت مدت زمانی و طی سلسله حوادثی تصمیم می‌گیرد پرتره‌ای از دختر نقاشی کند. او می‌داند که این کار حواشی زیادی در خانه برای او به همراه خواهد داشت اما با این حال این کار را آغاز و به پایان می‌رساند و این موضوع به عنوان رازی بین او و گرییت باقی می‌ماند. البته این راز مدت زیادی پنهان نخواهد ماند.

نویسنده در این اثر با تلفیق واقعیت و تخیل خود، خواننده را آرام و آهسته، اما شگفت‌زده به دیار و دورانى کهن مى‌برد. در سراسر رمان شاهد زندگی و احوال و عادات روزمره‌ی طبقات اجتماعی مردم هلند در قرن هفدهم و در حدود سال‌های ۱۶۶۰ هستیم. هم‌چنین این رمان به ویژگی‌های انسانی و روحی و عاطفی گریت پرداخته از زاویه‌ی دید او با طبقات مختلف اجتماعی، آداب و روسم، جشن‌ها و مراسم مذهبی و غیرمذهبی زیادی آشنا می‌شویم.

روایت رمان خطی و ساده بوده و دارای پیچیدگی فرمی و زبانی نیست. روایتی سر راست و خطی که از آفرینش یک تابلو سرچشمه گرفته است. با آن که این داستان در زمره‌ی داستان تاریخی است اما کنش‌هاى عاطفى در صحنه‌آرایى‌های آن چنان واقعی، ساده و درخور سن و سال و جایگاه آدم‌ها به تصویر کشیده شده است که با استانداردهای رمان هم‌خوانی کامل داشته و برای طرفداران این گونه‌ی ادبی جذابیت کافی خواهد داشت. در این کتاب هر کنش، بازتاب روانى خاص یک شخصیت است که در نتیجه‌ی فضاى خلق شده در همان موقعیت داستانى شکل می‌گیرد.

گریت نوجوان با ورود با خانه‌ی ورمیرها شرایط گوناگون و گاه مصیبت‌باری را از سر می‌گذراند و پس از گذر از تمامی تجربه‌ها و دردها، در کنار هم‌نشینی و چالش عاطفی با یوهانس ورمر به بلوغ فکری و روحی می‌رسد.

از روی رمان تریسی شوالیه، اقتباسی سینمایی به همین نام در سال ۲۰۰۳ به کارگردانی پیتر وبر ساخته شده است که نقش گریت را اسکارلت جانسون بازی کرده است. این فیلم برنده‌ی چندین جایزه شده است.

شما کتاب‌خوان حرفه‌ای اگر به خواندن رمان‌های تاریخی علاقمند هستید، می‌توانید این اثر پرفروش را از فروشگاه ایران کتاب با ترجمه‌ی بی‌نظیر گلی امامی خریداری نمایید.