«ارباب حلقه ها»، پدیده ای کم نظیر در دنیای ادبیات است: داستانی هم ژرف و هم سرگرم کننده، با جهانی پرجزئیات و فراموش نشدنی. شاید به همین دلیل است که این مجموعه از «جی آر آر تالکین» توانسته چنین تأثیر ماندگاری بر ذهن و قلب طرفداران پرتعداد خود داشته باشد—و همینطور تأثیری انکارناشدنی بر «ژانر فانتزی» در بیش از شش دهه ی گذشته. اما هدف «تالکین» فقط روایت داستانی نبود که استانداردهایی جدید را در یک ژانر به وجود آورد بلکه او به همان میزان قصد داشت یک جهان کامل را خلق کند؛ هدفی که «تالکین» در آن به موفقیتی درخشان دست یافت.
مجموعه ی «ارباب حلقه ها» سرشار از اطلاعات مستقیم و غیرمستقیم در مورد داستانی وسیع است که قدمتش به صدها سال قبل از ماجرای اصلی کتاب بازمی گردد. با این مطلب همراه شوید تا درباره ی جهان شگفت انگیز «سرزمین میانه» و «حلقه یگانه» بیشتر بدانیم.
آراگورن شتابان از تپه بالا رفت. گاه و بیگاه روی زمین خم می شد. هابیت ها سبک راه می روند و تعقیب رد پای آن ها حتی برای تکاورها هم آسان نیست، اما نه چندان بالاتر از قله ی تپه، جویبار چشمه ای، کوره راه را قطع کرده بود و او روی خاک مرطوب چیزی را که می جست، پیدا کرد. با خود گفت: «ردپا را درست دنبال کرده ام. فرودو به طرف بالای تپه فرار کرده است. نمی دانم آن جا به چه چیزی برخورده، اما درست از همین راه برگشته و دوباره از تپه پایین آمده.» آراگورن درنگ کرد. دلش می خواست خودش نیز به امید دیدن چیزی که در این سردرگمی راهنمایی اش کند، تا جایگاه بلند بالا برود؛ اما وقت تنگ بود. یک باره پیش جست و از روی سنگ فرش های عظیم به طرف قله ی تپه دوید، و از پله ها بالا رفت. روی جایگاه بلند نشست و نگاه کرد. اما خورشید را انگار سایه گرفته بود و جهان، تیره و بیگانه می نمود. سرش را دور تا دور چرخاند و چیزی جز تپه های دوردست ندید، به جز پرنده ای بزرگ به شکل عقاب که دوباره در آن دورها در ارتفاع زیاد پرواز می کرد و در مسیری دایره وار و بزرگ، چرخ زنان آهسته به طرف زمین فرود می آمد.»—از مجموعه «ارباب حلقه ها»
«تالکین» قصد داشت داستان را در قالب یک کتاب منتشر کند.
هر کدام از عناوین مجموعه ی «ارباب حلقه ها» به شکل کنونی نیز کتاب هایی نسبتا طولانی به شمار می آیند؛ با این حال «تالکین» در ابتدا قصد داشت هر سه عنوان را در قالب یک کتاب به انتشار برساند، آن هم با تمامی پیوست های اثر. اگرچه اکنون به خاطر محبوبیت کم نظیر این سه گانه، مخاطبین می توانند هر سه کتاب را در قالب یک اثر نیز تهیه کنند، اما ناشرِ «تالکین» در آن زمان، تصمیم گرفت داستان را در قالب یک سه گانه منتشر کند.
«ارباب حلقه ها»، داستانی تمثیلی درباره ی جنگ جهانی دوم نیست.
تئوری های زیادی وجود دارد مبنی بر این که حلقه ی معروف در این داستان، نمادی از بمب هسته ای است، یا این که «موردور» را باید سمبل آلمان نازی در نظر گرفت. البته با در نظر گرفتن این که «ارباب حلقه ها» اندکی بعد از پایان جنگ جهانی دوم به انتشار رسید، دلیل به وجود آمدن چنین تئوری هایی را می توان درک کرد. به علاوه، خود «تالکین» به شکل آشکار منتقد جنبه هایی مشخص از جنگ بود، از جمله بمباران ژاپن. او اما نوشتن داستان «ارباب حلقه ها» را در سال 1937 آغاز کرده بود، مدت ها قبل از این که خبری از بمب اتم باشد، و همچنین خودش بارها و بارها بیان کرد که «ارباب حلقه ها»، یک داستان تمثیلی نیست.
جهانِ تاریک، شتابان از کنارش می گذشت و باد با صدای بلند در گوشش آواز می خواند. چیزی جز ستاره های دوار را نمی توانست ببیند، و آن دورها در سمت راست، سایه های عظیم را در برابر آسمان، آن جا که کوه های جنوب از مقابل او رژه می رفتند. خواب آلود کوشید تا گذشت زمان و مراحل سفر را محاسبه کند، اما خاطراتش آمیخته به رویا، و مشکوک بود. مرحله ی نخست سفر را با سرعتی طاقت فرسا و بی توقف آغاز کرده بودند، و آن گاه در سپیده صبح، او پرتو پریده رنگ طلا را دیده بود و آنان به شهر خاموش و کاخِ بزرگِ خالی از سکنه بر روی تپه رسیده بودند. تازه در پناه آن قرار گرفته بودند که سایه ی بالدار بار دیگر از بالای سرشان گذشته بود، و مردان همه از ترس پژمرده بودند. اما «گندالف» سخنانی آرامش بخش به او گفته بود و «پیپین» خسته اما ناآرام در گوشه ای خفته و به طرزی مبهم از آمد و رفت و گفت و گوی مردان و نیز دستورهای «گندالف» آگاه شده بود. و باز بار دیگر تاختن، تاختن در شب. دو شب، نه، سه شب از هنگامی که در سنگ نگریسته بود، می گذشت. با این خاطره ی هولناک به یکباره از خواب پرید و لرزید و ناله ی باد پر از صداهای تهدیدآمیز شد.»—از مجموعه «ارباب حلقه ها»
بخشی از محبوبیت سه گانه، به واسطه ی محبوبیت «بوم گرایی» شکل گرفت.
در دهه ی 1970، چیزی که مدتی بعد «جنبش بوم گرایی» یا «دفاع از محیط زیست» نام گرفت، در حال گسترش در جوامع غربی بود؛ جنبشی که پس از شکل گیری «سازمان حفاظت از محیط زیست» توسط رئیس جمهور وقت آمریکا «ریچارد نیکسون»، توجه بسیاری از افراد را به خود جلب کرد. همزمان با افزایش محبوبیت این جنبش، توصیفات جذاب «تالکین» در مورد جنگل ها و «جان بخشی» به درختان در داستانش باعث شد مخاطبین، پیام هایی در مورد حفاظت از محیط زیست را در این اثر مشاهده کنند. اگرچه مانند موضوع جنگ جهانی دوم، این موضوع نیز دغدغه ی اصلی «تالکین» برای خلق «ارباب حلقه ها» نبود، اما به هر ترتیب محبوبیت «جنبش بوم گرایی» در آن دوره، به افزایش فروش «ارباب حلقه ها» کمک های زیادی کرد. این سه گانه اکنون به فروش بیش از 150 میلیون نسخه ای دست یافته است.
«ارباب حلقه ها» اولین بار در سال 1965 بازنویسی شد.
انتشارات «Ace Books» در سال 1965، نسخه ای غیرمجاز و «بدون بهره ی مالکانه» از مجموعه ی «ارباب حلقه ها» را در ایالات متحده به چاپ رساند چون «تالکین» حق مالکیت خود بر اثر (کپی رایت) را از دست داده بود. او از طریق بازنویسی داستان، هم توانست برخی از اشتباهات در نسخه ی اصلی را اصلاح کند و هم حق مالکیتش را پس بگیرد. اگرچه «تالکین» تغییرات گسترده ای در داستان به وجود نیاورد و همانطور که گفته شد، داستانش را یک اثر تمثیلی مانند «ماجراهای نارنیا» اثر «سی. اس. لوئیس» در نظر نمی گرفت، اما در نامه ای درباره ی نسخه ی بازنویسی شده نوشت: «البته «ارباب حلقه ها» در اساس اثری مذهبی و کاتولیک است؛ در ابتدا به شکل ناخودآگاه، اما در این بازنویسی به شکل خودآگاه.»
نوری در آسمان نمایان گشت، پرتو آتشی زرد در پس موانع تاریک. «پیپین» لحظه ای هراسان از فکر این که «گندالف» او را به کدام سرزمین دهشتبار می برد، خود را عقب کشید. چشمانش را مالید و آن گاه دید که این ماه است که برفراز سایه های شرقی طلوع می کند و اکنون قرص آن تقریبا کامل بود. پس هنوز خیلی از شب نگذشته بود و سفر در تاریکی هنوز باید ساعت ها ادامه می یافت. تکانی به خود داد و لب به سخن گشود. پرسید:« کجا هستیم گندالف؟» ساحر پاسخ داد: «در قلمرو گوندور. سرزمین آنورین را هنوز پشت سر نگذاشته ایم.» دوباره مدتی سکوت برقرار شد. آنگاه «پیپین» ناگهان فریادی زد و به شنل «گندالف» چنگ انداخت: «آن چیست؟ نگاه کن! آتش، آتش سرخ! در این سرزمین اژدها هم پیدا می شود؟ ببین، آن هم یکی دیگر!» «گندالف» در جواب رو به اسبش فریاد زد: «به پیش «شدوفکس»! باید شتاب کنیم. وقت تنگ است. ببین! فانوس های گوندور روشن اند و کمک می خواهند. آتش جنگ شعله ور شده.—از مجموعه «ارباب حلقه ها»
«اَلن لی» و «جان هو» تأثیری ماندگار بر تصورات مخاطبین از «سرزمین میانه» داشته اند.
نخسه ی تصویرسازی شده از «ارباب حلقه ها»، جذابیتی دو چندان را به این اثر اضافه می کند. با این که هنرمندان زیادی تلاش کرده اند کلمات «تالکین» را از طریق هنرهای تجسمی بازآفرینی کنند، اما تصویرسازی های «الن لی» (Alan Lee) و «جان هو» (John Howe) احتمالا معروف ترین و تأثیرگذارترین در میان آن ها هستند. تصویرسازی های این دو هنرمند آنقدر متمایز بود که از آن ها دعوت شد در کارگردانی هنریِ سه فیلم فوق العاده موفق «ارباب حلقه ها» نیز حضور داشته باشند. اگر این سه فیلم را دیده باشید، در هر صحنه می توانید تأثیرگذاری های این دو هنرمند را مشاهده کنید.
اگر «ارباب حلقه ها» را دوست دارید، باید از «سی. اس. لوئیس» تشکر کنید!
«تالکین» مدت ها قبل از این که داستان «ارباب حلقه ها» وجود داشته باشد، بخش هایی از شجره نامه ها و پیوست های مربوط به دنیای «سرزمین میانه» را برای دوستش، «سی. اس. لوئیس» می خواند. «تالکین» کاملا از تمرکز بر این موضوعات رضایت داشت، اما این «لوئیس» بود که او را تشویق و شاید به نوعی وادار کرد که این اطلاعات را در قالب یک رمان بنویسد. «تالکین» روزی به دوست مشترکشان، «والتر هوپر»، گفت: «او را که می شناسی، حتما باید یک داستان تحویل می گرفت! و آن داستان—«ارباب حلقه ها»—برای ساکت کردن او نوشته شد!»
گفت: «الان زمان درازی از روشن شدن فانوس ها می گذرد؛ و در گوندورِ روزگارِ باستان، نیازی به این چیزها نبود، چون آن ها هفت سنگ را داشتند.» «پیپین» هراسان تکانی خورد. «گندالف» گفت: «دوباره بخواب و نگران نباش! چون قرار نیست تو هم مثل «فرودو» به موردور بروی، بلکه داری به «میناس تیریت» می روی و در این روزگار، تو آن جا همان قدر در امانی که در جاهای دیگر. اگر گوندور سقوط کند، یا حلقه به چنگ دشمن بیفتد، آن وقت «شایر» هم ایمن نیست.» «پیپین» گفت: «حرف تو تسلی ام نمی دهد.» اما با وجود این، خواب آهسته آهسته بر او چیره شد. آخرین چیز پیش از این که کاملا در خواب غرق شود، یاد منظره ی قله های سفید و بلند بود که وقتی نور ماهِ در حال غروب بر آن ها می تابید، همچون جزیره هایی شناور بر روی ابرها می درخشیدند. اندیشید که «فرودو» کجاست، آیا هم اکنون در موردور است، یا مرده است؟ و نمی دانست که «فرودو» از دوردست ها به همان ماه چشم دوخته است که پیش از فرا رسیدن روز، در پس گوندور غروب می کرد.—از مجموعه «ارباب حلقه ها»
«سی. اس. لوئیس»، «تالکین» را به عنوان نامزد دریافت جایزه «نوبل ادبیات» معرفی کرد.
«لوئیس» آنقدر به استعداد و توانایی دوستش اطمینان داشت که «تالکین» را در سال 1961 به عنوان نامزد دریافت جایزه ی «نوبل ادبیات» معرفی کرد. متأسفانه اما «تالکین» این جایزه را به دست نیاورد. با بررسی اسنادی که تنها چند سال از ارائه ی آن ها می گذرد، علت عدم انتخاب «تالکین» به عنوان برنده ی جایزه ی «نوبل ادبیات» کمی غافلگیرکننده و عجیب به نظر می رسد.
طبق نظر اعضای «کمیته نوبل» در آن زمان، «آثار تالکین به هیچ وجه با بالاترین استانداردها در داستان سرایی سازگار نیست.» رأی دهندگان در آن سال تصمیم گرفتند «ایوو آندریچ» از یوگسلاوی را به عنوان برنده اعلام کنند. «ایوو آندریچ» بدون تردید نویسنده ای توانمند و شایسته بود اما دلیل اعضای «کمیته نوبل» برای کنار گذاشتن «تالکین» همچنان عجیب به نظر می رسد—حداقل از نظر میلیون ها میلیون طرفدار او!