آخرین بازمانده‌ی تشخص



«بازمانده‌ی روز» سومین کتاب کازو ایشی‌گورو است که در سال 1989 منتشر شده و در همان سال موفق به کسب جایزه‌ی بوکر گردید

کازوئو ایشی گورو ، نویسنده‌ی برنده‌ی نوبل ادبیات در سال 2017، را علی‌رغم این که در ژاپن به دنیا آمده و تا پنج سالگی در آن زندگی کرده است و بر خلاف نام ژاپنی که دارد، نمی‌توان یک نویسنده‌ی ژاپنی قلمداد کرد. آثار او شباهتی با ادبیات ژاپن ندارند و خودش بارها در مصاحبه‌های متعدد تاکیده کرده است که با ادبیات ژاپن آشنایی چندانی ندارد. ایشی‌گورو در مصاحبه‌ای در سال ۱۹۹۰ گفته است:

اگر اسم مستعاری انتخاب و کس دیگری را پیدا می‌کردم که از عکسش به جای عکس خودم استفاده کنم، اطمینان دارم کسی به ذهنش نمی‌رسید که بگوید این آدم مرا یاد فلان نویسنده‌ی ژاپنی می‌اندازد.

 

کازو ایشی‌گورو در سال 1954 در شهر ناگازاکی به دنیا آمده است. او نویسنده‌ای انگلیسی ژاپنی‌تبار است که خانواده‌اش وقتی پنج‌ساله بود به انگلستان مهاجرت کردند. ایشی‌گورو مدرک کارشناسی خود را در زبان انگلیسی و فلسفه از دانشگاه کنت در سال ۱۹۷۸ و مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته‌ی نویسندگی خلاقانه در سال ۱۹۸۰ از دانشگاه انگلیای شرقی دریافت کرده ‌است. وی در سال 1960 زادگاهش را ترک کرد و تا سال 1989 که به عنوان بازدیدکننده موقت بنیاد ژاپن به آنجا سفر کرد، به این کشور برنگشت. دو رمان نخست او در ژاپن اتفاق می‌افتند، با این حال در گفت‌وگویی تاکید می‌کند که صحنه‌پردازی آن‌ها تخیلی بوده‌است.

من با تصویر بسیار واضحی از کشوری دیگر در ذهنم تربیت شده‌ام. کشور بسیار مهمی که وابستگی‌های عاطفی به آن داشتم. [...] در انگلیس تمام مدت داشتم این تصویر را در ذهنم می‌ساختم. یک ژاپن خیالی.

«بازمانده‌ی روز» سومین کتاب کازو ایشی‌گورو است که در سال 1989 منتشر شده و در همان سال موفق به کسب جایزه‌ی بوکر گردیده است. در ایران نیز ایشی‌گورو را اغلب با همین اثر است که می‌شناسند. همانند دو رمان پیشین وی، این کتاب نیز از زبان اول شخص روایت می‌شود؛ اما بر خلاف آن‌ها داستان در فضایی کاملا انگلیسی روی می‌دهد.


بازمانده‌ی روز ‌کتابی‌ست با داستانی چندلایه که نام ‌ایشی‌گورو را در فهرست نویسندگان مهم و تاثیرگذار انگلستان و جهان قرار داده است. هر چند بیش‌تر رمان‌های او برنده‌ی یکی از جوایز مهم ادبی انگلستان شده‌اند اما این اثر برنده‌ی جایزه‌ی ‌بوکر را نسبت به دیگر آثار وی با اقبال جهانی بیش‌تری روبه‌رو بوده است.

بازمانده‌ی روز داستان آقای استیونز سرپیش‌خدمتی انگلیسی است که زندگی خود را وقف خدمت وفادارانه به لرد دارلینگتون کرده‌است. داستان با رسیدن نامه‌ای از یک همکار قدیمی شروع می‌شود. در این نامه خانم کنتن از زندگی زناشویی خود می‌گوید که استیونز آن را حمل بر نارضایتی او از ازدواجش می‌کند. همزمان با رسیدن نامه موقعیتی برای استیونز پیش می‌آید که بتواند به بهانه تحقیق دربارهٔ استخدام مجدد خانم کنتن، دوباره برگردد سراغ رابطه‌ای که زمانی آن را بسیار دوست می‌داشته‌است. ارباب جدید خانه، آمریکایی ثروتمندی به نام فارادی او را تشویق می‌کند که ماشین را بردارد و برود به مرخصی‌ای که بی‌شک استحقاقش را دارد. این سفر فرصتی می‌شود برای استیونز که وفاداری تزلزل‌ناپذیرش به لرد دالینگتون، معنای و مفهوم «تشخص» و حتی رابطه خودش با پدرش را مورد بازاندیشی قرار دهد. دست آخر، استیونز مجبور می‌شود که به مفهوم واقعی رابطه‌اش با خانم کنتن بیندیشد. هر چه کتاب پیش می‌رود نشانه‌های عشق خانم کنتن به آقای استیونز، و تمایل متقابل او، آشکار می‌شود.

در سال‌های پیش از جنگ جهانی دوم، زمانی که این دو دوشادوش هم کار می‌کنند، از اعتراف به عشقشان نسبت به یکدیگر طفره می‌روند. تمام مکالمه‌هایی که یادآوری می‌شوند نشان از رابطه‌ای حرفه‌ای دارند که گاهی به مرز عشق و علاقه نزدیک می‌شوند اما هرگز از آن عبور نمی‌کنند.
بعداً مشخص می‌شود که خانم کنتن بیست سالی است که ازدواج کرده و حالا دیگر نه خانم کنتن که خانم بن خوانده می‌شود. خانم بن اعتراف می‌کند که گاهی به این فکر می‌کند که زندگی با آقای استیونز چگونه می‌توانست باشد اما حالا دیگر شوهرش را دوست دارد و در انتظار تولد اولین نوه‌اش است. استیونز به فرصت‌های از دست‌رفته می‌اندیشد، هم با خانم کنتن و هم با اربابش لرد دارلینگتون. در پایان داستان، استیونز به آنچه از روز بازمانده می‌پردازد که اشاره‌ای است به آینده او در خدمت به آقای فارادی.


«بازمانده‌ی روز» را باید به حق از آثار فاخر ادبیات جهان به شمار آورد. روح انگلیسی و مغرورانه‌ی حاکم بر کتاب، زبان و لحن خشک و رسمی راویِ اول شخص به واسطه‌ی شغلی که سالیان طولانی بدان مشغول بوده است، اطلاعات وسیع از جغرافیا و تاریخ که نشان از سطح کلان دانش پایه‌ی خود نویسنده است و پرداخت روان و یک‌دست و در عین حال همه جانبه‌ی عناصر داستانی که خواندن آن را آسان می‌سازد، از ویژگی‌های اصلی و ساختار کلی این اثر است که منجر به دریافت مهم‌ترین جایزه‌ی ادبی جهان، نوبل سال ۲۰۱۷ نویسنده‌ی آن گردیده است.

مهم‌ترین جنبه زندگی استیونز تشخص او به عنوان یک سرپیش‌خدمت انگلیسی است. برای او جلوه‌هایی از تشخص ناب است که یک «سرپیش‌خدمت ممتاز» را می‌سازد. از همین رو، برای حفاظت از هویتش، پیوسته حس تشخصی درونی و بیرونی را حفظ می‌کند. این فلسفه زندگی او را تحت تأثیر قرار می‌دهد به خصوص در زمینه‌ی محدودیت‌های اجتماعی، وفاداری و سیاست، عشق و رابطه‌های عاطفی. با حفاظت از تشخص به قیمت فدا کردن چنین احساساتی استیونز به نوعی حس انسانیت خود را به مفهوم شخصی از تشخص بدل می‌سازد. دغدغه‌ی اصلی او در داستان، نحوه‌ی ارتباط این تشخص با تجربه‌های شخصی‌اش است و نیز نقشی که در گذشته، حال و آینده‌اش ایفا می‌کند.

استیونز به قدری به ویژگی «تشخص»، تعصب می‌ورزد که عقیده دارد این ویژگی فقط مختص پیش‌خدمت‌های انگلیسی است:

گاهی می‌شنويم كه پيشخدمت حقيقی فقط در انگلستان وجود دارد. [...] بنده معتقدم كه اين حرف حقيقت دارد. از ساير اروپايی‌ها پيش‌خدمتی برنمی‌آيد؛ چون كه آنان اصولا قادر نيستند كه جلوی بروز احساسات خودشان را بگيرند؛ اين كار فقط از نژاد انگليسی برمی‌آيد. [...] در يك كلام تشخص از این جماعت ساخته نيست

در پس زمینه‌ی این روایت بخش‌های مهمی از تاریخ اروپا مربوط روایت می‌شود. رویدادهایی مربوط به محافل اشرافی و محافظه‌کار که برای کمک به آشتی دادن دولت انگلیس و آلمان پس از جنگ جهانی اول که با آغاز جنگ جهانی دوم تمامی رشته‌های بافته شده پنبه می‌شوند. همین لایه‌ی تاریخی و سیاسی غالب داستان است که منجر به آفرینش انسانی هم‌چون استیونز می‌گردد. شخصی مطیع، وظیفه شناس و آداب دان که جز برای خدمت رسانی به اربابان آفریده نشده است. او آن چه هست را یک برتری نسبت به باقی جامعه می‌داند و خیلی هم راضی و خشنود است.

«بازمانده‌ی روز» نقطه‌ی عطفی در کارنامه‌ی خالق آن است و ترجمه‌ی بی‌نظیر نجف دریابندری به فارسی نیز در شناساندن نبوغ این نویسنده به خوانندگان ایرانی بسیار اهمیت داشته است و اگر هنوز این کتاب را نخوانده‌اید، توصیه می‌کنم از فرصت استفاده کرده و رمان این نویسنده‌ی برنده‌ی نوبل را تهیه کنید.