کتاب «سیزده دلیل برای این که» اثر نویسندهی آمریکایی، «جی اشر»، رمانی اسرارآمیز و تشویشآور، و در عین حال پراحساس و تأثیرگذار است. داستان این اثر به دختری باهوش و محبوب در مدرسه به نام «هانا بِیکِر» می پردازد—دختری که در ابتدا به نظر می رسید زندگی عادی و مرسومی داشت اما پس از مدتی دست به خودکشی زد.
«هانا» دیگر نمی توانست با دنیای سرد و بیرحمی کنار آید که در آن زندگی می کرد، و تصمیم گرفت مسیر خود را از آدم های پیرامونش که مدام او را ناامید می کردند، جدا کند. یکی دیگر از شخصیت های اصلی در این رمان، پسری دبیرستانی به نام «کلِی جنسن»، یکی از سیزده دلیلی است که «هانا» جان خود را گرفت.
«کلِی جنسن»، اندکی پس از مرگ «هانا»، یک روز به خانه بازمی گردد و با بستهای پر از نوار کاست هایی مواجه می شود که «هانا» پیش از مرگ خود ضبط کرده است. تمامی این نوارها، هم دلیل مرگ «هانا» را آشکار می کنند و هم نشان می دهند که چه افرادی باعث رقم خوردن این اتفاق شدند. هر کسی که به نظر «هانا» یکی از دلایل خودکشی او بوده، این نوار کاست ها را دریافت کرده است.
قیچی را دور بسته می گردانم و بعد از باز شدن در، آن را برمی دارم. داخل آن، بسته ای کوچک قرار دارد که دور آن محافظ پلاستیکی حبابدار پیچیده شده است. آن را باز می کنم و هفت عدد نوار کاست داخل آن می بینم. روی هر کدام از نوارها، در گوشهی سمت راستشان، شمارهای آبیرنگ که احتمالا با لاک ناخن نوشته شده، به چشم می خورد. هر طرف نوار، شمارهی خاصی دارد. نوار اول شمارهی یک و دو، نوار دوم شمارهی سه و چهار، نوار بعدی پنج و شش و همینطور ادامه پیدا می کند. روی یک طرف نوارِ آخر فقط شمارهی سیزده درج شده؛ ولی طرف دیگر آن شمارهای ندارد.—از کتاب «سیزده دلیل برای این که» اثر «جی اشر»
«جی اشر» در مورد چگونگی ایدهی خلق داستان بیان می کند: «تمام دلایلی که «هانا» توصیف می کند، حداقل به شکل کلی، بر اساس شرایطی به وجود آمد که یا خودم تجربه کرده بودم یا از دیگران—اغلب از همسرم یا دوستان نزدیک—دربارهی آن ها شنیده بودم. با این که «هانا» به طور مشخص بر اساس یک فرد واقعی به وجود نیامده، شخصیت او همیشه برای من کاملا واقعی و باورپذیر جلوه می کرد. به همین خاطر، مسئلهی اصلی فقط تفسیر و روایت آن وضعیت ها از طریق افکار و احساسات او بود. اما سال ها قبل از این که ایدهی داستان در ذهنم شکل بگیرد، یکی از خویشاوندان نزدیک من وقتی در دبیرستان تحصیل می کرد، دست به خودکشی زد؛ و وقتی ایدهی داستان بالاخره به ذهنم رسید، برایم واضح بود که چرا می خواستم شخصیت اصلی، دختری دبیرستانی باشد.»
رمان «سیزده دلیل برای این که» که در سال 2007 به چاپ رسید و خیلی سریع در فهرست «پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز» قرار گرفت، به این دلیل داستانی جذاب و خواندنی است که از نثری دقیق و فکرشده بهره می برد و به شکل پیوسته مخاطبین را برای دانستن هویتِ نفر بعدی در لیست «هانا»، هیجانزده نگه می دارد. دلیل دیگر برای اهمیت کتاب این است که «جی اشر» در طول روایت، به بسیاری از مسائل و مشکلاتی می پردازد که نوجوانان به شکل روزمره با آن درگیر هستند، و همچنین تلاش می کند روش هایی را برای غلبه بر این مشکلات و مسائل به مخاطبین بیاموزد.
این نوارها نباید اینجا باشند. نباید پیش من باشند. حتما اشتباهی شده است. یا شاید هم یک شوخی مسخره است. سطل آشغال را روی زمین به سمت خودم می کشم. کاغذی را که دور بسته پیچیده شده بود با این که یک بار دیدهام، اما دوباره به آن نگاه می کنم. باید روی جایی از این بسته، آدرس فرستنده نوشته شده باشد. شاید من ندیدهام. نوارهای دلایل خودکشی «هانا بیکر» دست به دست می چرخند. شخصی آن ها را کپی کرده و برای این که شوخی کند، برای من فرستاده است. فردا در مدرسه وقتی کسی مرا ببیند، به من می خندد یا شاید هم پوزخندی بزند و برود. آن وقت می فهمم کار چه کسی بوده است. و بعد از آن؟ بعد از آن باید چه کار کنم؟—از کتاب «سیزده دلیل برای این که» اثر «جی اشر»
«جی اشر» دربارهی ساختار رمان خود توضیح می دهد: «همیشه برنامهام این بود که داستان به آینده و گذشته جهش هایی داشته باشد، و آن را همانگونهای نوشتم که اکنون در کتاب دیده می شود، اما متمایز نگه داشتنِ لحن و صدای شخصیت ها برایم بیش از اندازه سخت بود. به همین خاطر از اول شروع کردم، و روایت مربوط به «هانا» را از ابتدا تا انتها نوشتم. این کار حدود هجده ماه طول کشید، و بعد برگشتم و شخصیت «کلِی» را به روایت اضافه کردم. چون بسیاری از ویژگی های مربوط به داستان «هانا» را فراموش کرده بودم، اگر واکنش شدیدی نسبت به حرف هایش در من ایجاد می شد، همان واکنش را در قالب شخصیت «کلِی» به داستان اضافه می کردم تا این شخصیت همیشه چشم و گوش مخاطبین باشد.»
«کلِی» در ابتدا کاملا گیج و سردرگم به تصویر کشیده می شود اما به تدریج به درکی بهتر از نوع نگرش «هانا» نسبت به زندگی دست می یابد. او همچنین در بخش هایی از روایت، ناراحتی و استیصال را تجربه می کند چون متوجه می شود از نشانه های خودکشی در رفتار «هانا» ناآگاه بوده است.
«جی اشر» در مورد بیپردگیِ منحصربهفردِ داستان خود بیان می کند: «این شیوهی رک و صادقانه، اولین تصمیم بزرگی بود که هنگام نوشتن کتاب باید می گرفتم، و البته نویسندگانِ سریالِ اقتباسی نیز همین نظر را داشتند. این رویدادها در دنیای واقعی رقم می خورد و به منظور ادای احترام به انسان هایی که چنین رویدادهایی را تجربه کردهاند، به نظرم آمد که کنار گذاشتن بخشی از واقعیت ها، کار نادرستی است. خواندن یا دیدن چنین داستانی باید سخت و ناراحتکننده باشد. ما همین حالا هم خیلی خوب می توانیم از موضوعات ناراحتکننده دوری کنیم، و این رویه باید تغییر کند. با این حال در زمان نوشتن کتاب، نگران این موضوع بودم که کسی آن را نخواند چون بیش از حد افسردهکننده است. به خاطر این که راهی برای دور زدنِ اهمیت این موضوعات وجود نداشت (و من هم قصد نداشتم این کار را بکنم)، داستان را در قالب یک رمان پرتعلیق نوشتم تا مخاطبین ترغیب شوند که تا انتهای آن به پیش بروند.»
هنوز هم لحظهای را که «جاستین» در مدرسه با دوستانش آرام پچپچ می کرد، یادم می آید. یادم می آید همین که «هانا» از کنارشان رد می شد، همه ساکت می شدند. نگاهشان را از او می دزدیدند و وقتی رد می شد، شروع به خندیدن می کردند. ولی من چرا این ها را به یاد دارم؟ چون بعد از مهمانی «کَت»، بارها دلم می خواست با «هانا» حرف بزنم؛ ولی خجالت می کشیدم. خیلی می ترسیدم. آن روز که «جاستین» و دوستانش را دیدم، حس کردم چیزهایی که از او می دانم خیلی کمتر از چیزهایی است که وجود دارد. ولی بعد از آن، داستان او و «جاستین» را در پارک شنیدم. او در این مدرسه تازهوارد بود و خیلی زود، شایعاتی که در موردش می گفتند، روی تمام چیزهایی که از او می دانستم سایه انداخت.—از کتاب «سیزده دلیل برای این که» اثر «جی اشر»
کتاب «سیزده دلیل برای این که» اثر «جی اشر» که در سال 2017 به سریالی اقتباسی نیز تبدیل شد، داستانی است که در یاد مخاطبین باقی می ماند. این اثر ما را تشویق و حتی وادار می کند که در مورد زندگی و همینطور نوع نگرش و رفتارهای سایر انسان ها بیشتر فکر کنیم. داستان تاریک رمان «سیزده دلیل برای این که» به ما گوشزد می کند که رفتارها و اعمال ما ممکن است تأثیراتی عمیق و ماندگار بر زندگی افراد دیگر داشته باشد.