روان شناسی روابط انسان طبق نظریه تحلیل رفتار متقابل



«تحلیل رفتار متقابل» یکی از مقبول ترین نظریه های روانشناسی مدرن است. تحلیل رفتار متقابل، توسط اریک برن ابداع شد و نظریه ی معروف «والد-بالغ-کودک» امروزه هم مورد استفاده و در حال توسعه است.

«تحلیل رفتار متقابل» یکی از مقبول ترین نظریه های روانشناسی مدرن است. تحلیل رفتار متقابل، توسط اریک برن ابداع شد و نظریه ی معروف «والد-بالغ-کودک» امروزه هم مورد استفاده و در حال توسعه است. تحلیل رفتار متقابل، کاربرد گسترده ای در زمینه های بالینی، درمانی، سازمانی و شخصی دارد که شامل ارتباطات، مدیریت، شخصیت، روابط و رفتار می شود. چه در کسب و کاری خاص باشید، پدر و مادر باشید، مددکار اجتماعی باشید یا به توسعه ی شخصی علاقه داشته باشید، نظریه های تحلیل رفتار متقابل اریک برن و نظریه های پیروانش، تعاملات شما با دیگران و درک شما از خودتان را غنی می سازد.

 

ریشه ها

در طول تاریخ و از نظر دیدگاه های مختلف: فلسفه، علوم پزشکی، مذهب؛ مردم بر این باور بوده اند که هر فرد مذکر یا مؤنث، ذات یا طبیعتی چند گانه دارد.
در اوایل قرن بیستم میلادی، زیگموند فروید برای اولین بار بیان کرد که ذهن انسان، «چندسطحی» است و این که هر کدام از ما بخش های مختلفی در ناخودآگاه خود داریم. از آن زمان به بعد نظریه هایی جدید، پا را فراتر گذاشتند و همگی روی این عقیده پافشاری کردند که هر کدام از ما بخش هایی در شخصیتمان داریم که در شرایط مختلف ظاهر می شوند و بر روی رفتار ما تأثیر می گذارند.

در سال 1951 میلادی، دکتر وایلدر پنفیلد مجموعه ای از آزمایشات علمی را شروع کرد. پنفیلد با استفاده از نمونه های انسانی هوشیار و توسط لمس بخشی از مغز (لوب گیجگاهی) با میله ی الکتریکی ضعیف ثابت کرد که می توان ذهن را وادار نمود تا به تجربیات خاصی در گذشته و احساسات مربوط به آن ها بازگردد. افراد مورد آزمایش، این وقایع و احساسات را بیان کردند آن هم وقتی در حالت عادی نمی توانستند به کمک حافظه ی معمولشان، آن ها را به یاد بیاورند.

 

نظریه ی اولیه

در دهه ی 1950، اریک برن شروع به توسعه ی نظریه ی تحلیل رفتار متقابل خود کرد. او اظهار کرد که ارتباط کلامی، مخصوصاً از نوع رو در رو، مرکز روابط اجتماعی انسانی و روانکاوی است.
او نقطه ی شروع را زمانی در نظر گرفت که دو نفر یکدیگر را می بینند و یکی از آن ها با دیگری حرف می زند. او این رویداد را «محرک رفتار متقابل»، و واکنش فرد مقابل را نیز «پاسخ رفتار متقابل» نامید.
فردی که محرک را ارسال می کند، «عامل»، و فردی که پاسخ می دهد، «پاسخگو» نامیده می شود.
تحلیل رفتار متقابل به روش بررسی تعامل یا رفتار متقابلی بدل شد که در آن: «من کاری را با شما می کنم و شما کاری را با من.»

برن همچنین توضیح داد که هر فرد، سه وضعیت خودآگاه دارد:

1) والد

این صدای تثبیت شده ی اقتدار، شرطی سازی پذیرفته شده، یادگیری و رفتارهایی از زمانی است که کودک بوده ایم. ما توسط والدین واقعیمان، معلمین، افراد بزرگ تر، همسایه ی بغلی، خویشاوندان و همسرانشان، و مفاهیمی دیگر، شرطی شده ایم. والد ما از تعداد زیادی یادآوری ثبت شده ی مخفی و زیرین تشکیل شده است. معمولاً با عبارت هایی شکل می گیرد که در ابتدایشان «چطور»، «به هیچ وجه»، «همیشه» و «هیچ وقت فراموش نکن»، «دروغ نگو، تقلب نکن، دزدی نکن» و غیره وجود دارد. والد ما توسط رویدادهای بیرونی شکل می گیرد و همین طور که از کودکی رشد می کنیم روی ما اثر می گذارد. می توانیم آن را تغییر دهیم ولی انجام این کار، چندان ساده نیست.

2) کودک

واکنش های درونی ما به رویدادهای بیرونی، کودک را شکل می دهد. این یعنی دیدن، شنیدن، حس کردن و حجمی از اطلاعات حسی درون هر کدام از ما. وقتی عصبانیت یا یأس بر منطق غلبه می کند، کودک، کنترل را به دست می گیرد. این بار هم می توانیم کودکمان را تغییر دهیم ولی باز هم این کار، ساده نخواهد بود.

3) بالغ

بالغ ما همان قابلیت فکر کردن و تصمیم گرفتن برای خودمان بر اساس اطلاعات دریافتی است. بالغ ما تقریباً در سن ده سالگی شکل می گیرد و از همین طریق است که والد و کودک ما تحت کنترل قرار می گیرند. اگر می خواهیم والد یا کودکمان را تغییر دهیم، باید این کار را به واسطه ی بالغمان انجام دهیم.

به عبارت دیگر:

والد مفهوم زندگی «آموزش داده شده» به ما است.
بالغ مفهوم زندگی «فکر شده» است.
کودک مفهوم زندگی «حس شده» است.

 

وقتی با هم در ارتباط هستیم، این ارتباط را با یکی از سه حالت خودآگاهمان یعنی والد، بالغ یا کودک داریم. احساس ما در همان زمان ارتباط، مشخص می کند که از کدام حالت استفاده کنیم و در هر لحظه هر محرکی می تواند حالتی را به دیگری تغییر دهد. وقتی پاسخی می دهیم نیز این کار را با یکی از سه حالت خودآگاه انجام می دهیم و تجزیه و تحلیل این محرک ها و پاسخ ها است که ماهیت تحلیل رفتار متقابل را تشکیل می دهد. در مرکز تئوری برن، این قانون وجود دارد که  رفتارهای متقابل مؤثر (یعنی ارتباطات موفق) باید مکمل هم باشند. آن ها باید از حالت دریافت کننده به حالت ارسال کننده بروند. به عنوان مثال، اگر محرک، والد به کودک است، پاسخ باید کودک به والد باشد؛ در غیر این صورت، رفتار متقابل، «متلاقی» شده و مشکلی بین فرستنده و گیرنده ایجاد می شود.

اگر «رفتار متقابل متلاقی» روی دهد، ارتباطی بی اثر شکل می گیرد. ماجرا این است که هر دو طرف درگیر در این ارتباط ناراحت می شوند. برای این که ارتباط به خوبی پیش برود، عامل و پاسخگو باید آن را با «رفتار متقابل مکمل» حفظ کنند.

و به یاد داشته باشید وقتی سعی می کنید حالت خودآگاه را شناسایی کنید، کلمات فقط بخشی از ماجرا هستند. برای این که رفتار متقابل را تحلیل کنید باید حرفی را که زده می شود، بفهمید و حس کنید.

فقط هفت درصد از معنی در کلمات بیان می شود.
38 درصد، «معنی فرازبانی» است (نوعی که کلمات بیان می شوند).
55 درصد، «معنی حالت چهره ی فرد» است.

قانونی کلی برای تأثیر حالت های خودآگاه در موقعیتی فرضی وجود ندارد. بعضی از مردم با دیکتاتوری (والد به کودک) یا با کج خلقی خفیف (کودک به والد) به نتیجه می رسند ولی برای رویکردی متعادل به زندگی، «جریان بالغ به بالغ» پیشنهاد می شود.

تحلیل رفتار متقابل، بیشتر زبانی در زبانی دیگر است؛ زبانی با معنی، حس و انگیزه ی واقعی. می تواند در بسیاری از شرایط به شما کمک کند: اول این که بهتر بفهمید چه خبر است و دوم این که به خاطر همین فهم، به خودمان انتخاب هایی دهیم که کدام حالت خودآگاه را انتخاب کنیم، چه سیگنالی بفرستیم و در چه موقعیتی آن را ارسال کنیم. این مسئله به ما کمک می کند تا بیشترین بهره را از روابط خود ببریم و در نتیجه ارتباطات بهتری را ایجاد کنیم، توسعه دهیم و حفظ نماییم.


پیش نویس

«پیش نویس» برای تحلیل رفتار متقابل مهم است و می توان آن را به عنوان رویکردی به خوبی توصیف شده در نظر گرفت که مردم از آن استفاده می کنند چون وقتی کودک بوده اند آن را تجربه کرده اند و یاد گرفته اند. یک مثال از این قضیه این است که بیشتر مردها نمی خواهند در مکان های عمومی گریه کنند چون وقتی بچه بوده اند، یاد گرفته اند «پسرها که گریه نمی کنند». پیش نویس های کم آسیب تری نیز وجود دارند که باعث می شوند مردم رفتارهای خود را تکرار کنند و بعدها با محیط اطرافشان به مشکل بر بخورند.

تحلیل رفتار متقابل باعث می شود تجزیه و تحلیل این پیش نویس ها هم ممکن شود. تغییر رفتار می تواند به اصلاح این پیش نویس ها کمک کند. پیش نویس های منفی، رشد و توسعه ی همه ی ما را محدود می کنند در حالی که پیش نویس های مثبت، اثر انگیزه بخشی دارند. در تحلیل رفتار متقابل، سه نوع پیش نویس مختلف تعریف می شود: «برنده، بازنده و غیربرنده (خنثی)». ممکن است هر سه پیش نویس در یک فرد وجود داشته باشند.

نوازش

هر فرد، نیاز دارد که دیده شود، مورد توجه قرار گیرد و دیگران دوستش داشته باشند. اریک برن، این نیاز به توجه را «نوازش» می نامد. روش های مختلفی برای دستیابی به نوازش وجود دارد و این نوازش ها می توانند مثبت یا منفی باشند. خود کلمه ی انگلیسیِ این مفهوم (stroke) نیز به دو معنی «نوازش» و «ضربه» است. اگر کاری کنید یا حرفی بزنید تا پاسخی از فرد دیگری دریافت کنید، به نوازش رسیده اید. همین است که باعث می شود نوازش بخشی از رفتار متقابل باشد. از یک طرف، افراد، نوازش های مثبت را با تعاریف، نظرهای دوستانه و تشویق ها می شناسند. از طرف دیگر، افراد می توانند نوازش های منفی را به صورت تحقیر، بدبینی، تنفر و غیره دریافت کنند.

ترکیب تراکنش ها

یک رفتار متقابل، در واقع «داد و ستد نوازش ها» است. طبق گفته ی برن، این رفتار متقابل از سه راه بین مردم رخ می دهد:
1. تراکنش تکمیلی
ارتباط مساوی و در عین حال مؤثر بین «کودک-کودک»، «بالغ-بالغ»، و «والد-والد».
2. تراکنش غیابی
ارتباط مساوی که به عنوان مثال با حالت والد به حالت کودک ادامه می یابد.
3. تراکنش متلاقی
ارتباط بین دو حالت خود رخ می دهد. از یک طرف، یک فرد مثلاً با حالت والد شروع می کند و دیگری با حالت کودک! این مسئله موجب نابرابری و تفاوت انتظارات می شود. این ارتباط، دیگر مؤثر نیست و حتی می تواند به خصومت کشیده شود. پس ترکیب حالت های خود در چنین موردی نامطلوب خواهد بود.

 

سطوح ارتباطی

طبق گفته ی اریک برن، ارتباط کلامی در روابط انسانی بسیار مهم است، مخصوصاً وقتی رو در رو باشد. وقتی شخصی شروع به حرف زدن می کند، به آن «محرک رفتار متقابل» می گویند. وقتی شخص دیگری جواب می دهد، به آن «واکنش رفتار متقابل» می گویند. علاوه بر این موارد، افراد در دو سطح با هم ارتباط دارند.

1. سطح پیام اجتماعی
این سطح همان حرفی است که واقعاً زده شده است. به عنوان مثال، کسی می گوید: «ممنون که این قدر زود آمدید!»
2. سطح پیام روانی
این سطح همان «منظور مورد نظر» از حرف است. اگر جمله ی بالا طعنه آمیز گفته شود، معنی بسیار متفاوتی پیدا می کند. پاسخ دهنده می تواند با حالت بالغ خود جواب دهد تا نشان دهد او از نحوه ی حرف زدن شخص اول خوشش نیامده و از او بپرسد علت کارش چه بوده است. می تواند با حالت کودک خود جوابی احساسی به پیام روانی دهد و عصبانی شود.

 


 

کاربرد مدرن

تحلیل رفتار متقابل، نظریه ای است که در دهه ی 1950 میلادی توسط دکتر اریک برن ابداع شد. او که در اصل آموزش روان شناسی دیده بود، نظریه ای می خواست که در دسترس همگان و همه فهم باشد پس شروع به توسعه ی نظریه ای کرد که بعدها، تحلیل رفتار متقابل (Transactional Analysis) نامیده شد. تحلیل رفتار متقابل، روانشناسی عمومی و روشی برای بهبود ارتباطات است. این تئوری مشخص می کند ما چطور رشد و با خود رفتار کرده ایم، چطور با دیگران ارتباط برقرار می کنیم و پیشنهادات و ابداعاتی ارائه می کند که به ما کمک می کنند تا تغییر و رشد کنیم. تحلیل رفتار متقابل بر پایه ی دو نگرش زیر شکل گرفته است:

افراد می توانند تغییر کنند.
همگی ما حق داریم در دنیا باشیم و پذیرفته شویم.

تحلیل رفتار متقابل که در ابتدا به عنوان مدلی ساده مورد انتقاد قرار می گرفت، اکنون توجهی جهانی را به خود جلب کرده است. امروزه درک بهتری نسبت به تحلیل رفتار متقابل شکل گرفته است. مردم بیشتر و بیشتر درباره ی دوره ی تمرینی چهار تا پنج ساله ی آن حرف می زنند و دانشگاه های بیشتری نیز این دوره ها را برای مدرک کارشناسی ارشد خود ارائه می دهند. افرادی که در این دوره ها شرکت می کنند روانپزشک ها، مشاورین مدیریتی و سازمانی، معلمان، مددکاران اجتماعی، طراحان، مهندسان و غیره هستند.

امروزه از تحلیل رفتار متقابل در روان درمانی، سازمان ها، و محیط های آموزشی و مذهبی استفاده می شود. کتاب های متعددی در مورد این نظریه توسط افراد مختلفی در جهان برای تمامی سنین نوشته شده اند. تحلیل رفتار متقابل به واقع نظریه ای بین المللی است که به فرهنگ های متفاوت راه پیدا کرده است.

مفاهیم نظری تحلیل رفتار متقابل، مدام به چالش کشیده می شوند و توسعه می یابند که این مسئله باعث ایجاد فرآیندی ای پویا شده است. اریک برن در جولای سال 1970 در شصت سالگی درگذشت، با این حال، نظریه ی «تحلیل رفتار متقابلِ» او همچنان زنده است و به توسعه و تغییر ادامه می دهد.