«فمینیسم». اگر تنها یک واژه وجود داشته باشد که تا کنون همه ی ما درباره اش شنیده ایم، آن واژه «فمینیسم» است. و به همراه آن، گفت و گوهای بسیاری درباره ی معنای حقیقی این واژه شکل گرفته—چه از نظر تعریف و چه از نظر مفهوم اجتماعی-فرهنگی آن.
آیا فمینیسم، جنبشی افراطی است که بر سر مردان داد و فریاد می کند؟ یا جنبشی به دنبال برابری است؟ آیا اصلا به چنین جنبشی نیاز داریم؟
مقاله ی نویسنده ی نیجریه ای، «چیماماندا گزی ادیشی»، که با عنوان «ما همه باید فمینیست باشیم» منتشر شده، در پرداخت به سوالاتی از این قبیل، فوق العاده تأثیرگذار عمل می کند. البته اجازه ندهید پیش فرض هایی که درباره ی یک «مقاله» وجود دارد، باعث شود به سراغ این کتاب نروید. این کتاب کوتاه و حدودا پنجاه صفحه ای، که در اصل بر اساس صحبت های ادیشی در همایش های TED شکل گرفته، به واسطه ی ترکیب خاطراتی جذاب و سرگرم کننده با تحلیل هایی خردمندانه و دقیق، از تمامی انتظارات پا را فراتر می گذارد.
زمان نشان داده که داستان سرایی، ابزاری قدرتمند برای همه فهم تر ساختن مفاهیم ثقیل و پیچیده است. کتاب «ما همه باید فمینیست باشیم» از قاعده ی «به جای گفتن، نشان بده» به خوبی استفاده می کند؛ قاعده ای که همه ی نویسندگان سعی می کنند از طریق برقراری ارتباط با مخاطبین به واسطه ی لحنی صمیمی و شخصی، به آن وفادار بمانند.
ادیشی این گفت و گوی شخصی را با روایت اولین مواجهه اش با واژه ی «فمینیسم» آغاز می کند؛ برچسبی که در میانه ی صحبت با دوستی قدیمی به او چسبانده شد. ادیشی از همان ابتدا فهمید که معانی و مفاهیم پنهان در پشت این برچسب، نه مثبت، بلکه کاملا منفی هستند.
کتاب پیش می رود و مخاطبین را با خود به سفری در خاطرات ادیشی در نیجریه می برد؛ جایی که به ادیشی «توصیه» می شود مثل فمینیست ها صحبت نکند. در این کشور، او را فردی «متنفر از مردان» می نامند، در لابی یک هتل به خاطر تنها بودن مورد آزار و اذیت قرار می دهند، به او می گویند که دختران نمی توانند سرپرست کلاس های درسی باشند، و از دوست مذکرش به خاطر دادن انعام به گارسن تشکر می کنند چون، «واضح است»، که پول های ادیشی در اصل متعلق به یک مرد بوده است.
البته تجارب او ممکن است برای همه آشنا نباشد. افراد زیادی استدلال می کنند که چون این مسائل در نیجریه اتفاق افتاده، پس شاید جایی مثل نیجریه به وجود فمینیسم نیاز دارد و نه جاهای دیگر.
باید به این افراد گفت که خاطرات ادیشی تنها یک نمونه هستند. اگر در میان تجاربتان جست و جو کنید، مطمئنا می توانید خودتان یک مقاله ی حدودا پنجاه صفحه ای در این مورد بنویسید! سطوح تبعیضی که در سراسر جهان مشاهده می کنیم، یکی نیستند. در جایی ممکن است بزرگترین دغدغه ی زنان، اختلاف دستمزدها باشد و در جایی دیگر، زنانی هستند که برای مجبور نبودن به ازدواج در سنین پایین در حال مبارزه اند. یا برای حق سقط جنین. و یا حتی برای حق کار کردن.
ادیشی در کتاب پرفروش و موفق خود، به مسائل مربوط به ازدواج، و تعاریف آسیب زای «زنانگی» و «مردانگی» می پردازد و درباره ی شکستن محدودیت هایی صحبت می کند که «جنسیت» هم بر زنان و هم بر مردان تحمیل کرده است.
کتاب «ما همه باید فمینیست باشیم»، نثری قدرتمند را در باب نیاز به فمینیسم ارائه می کند. این اثر، تفکرات مربوط به تکامل «نقش های وابسته به جنسیت» را به چالش می کشد و نشان می دهد که چگونه اجازه داده ایم برچسب های کلیشه ای و فرهنگ، ما را در حصار خود نگه دارند. اما ادیشی در نهایت، انرژی و امیدی بیش از پیش را برای مبارزه به منظور رسیدن به فردایی بهتر برای مخاطبین به ارمغان می آورد. این نویسنده مانند «جان لنون» (چهره ی افسانه ای موسیقی راک و از پایه گذاران گروه بیتلز)، از ما دعوت می کند تا جهانی بهتر و زیباتر را تصور کنیم:
تصور کنید چقدر خوشحال تر خواهیم بود، چقدر آزادتر می توانیم خود واقعیمان باشیم، اگر وزن و فشار توقعات جنسیتی بر دوشمان نبود... چه می شود اگر در مسیر تربیت و بزرگ کردن فرزندان، به جای تمرکز بر جنسیت، به استعدادها و توانایی های آن ها اهمیت دهیم؟ چه می شود اگر به جای جنسیت، بر علایق تمرکز داشته باشیم؟