شینکای به عنوان میازاکی بعدی مورد ستایش قرار گرفته است و مناظر رویایی او اغلب در وسعت جزئیات و احساسات عمیق با استاد انیمه برابری می کند یا از آن فراتر می رود.
«می بینی؟ درست همون جاس!» دوستم به بالای سرمون و پشت سیم های برق و به ابرهایی که از بین دو ساختمون دیده می شد اشاره کرد. «ها؟ بی خیال! اونجا که چیزی نیست!» «نه. هست! دقت کن!» خیلی به حرفی که می زد مطمئن بود من هم تصورم این بود که مطمئنا چیزی نخواهم دید. برای همین هم خیره شدم به آسمان. بعد یکدفعه انگار چیزی خاموش شد. بعد از مدتی فهمیدم قضیه چی بود. صدای بارون رو می شنیدم، ولی چیزی روی ما نمی چکید. انگار یک سقف نامرئی یا همچین چیزی بالای جایی که ما ایستاده بودیم قرار داشت. همون موقع حرکت چیزی به چشمم خورد. امواج کوچک حلقه ای. موج هایی روی آسمان ظاهر می شد و بعد غیب می شدن. انگار داشتیم در یک روز بارانی، به سطح استخر نگاه می کردیم. «چی بود؟» چند قدم عقب رفتم، ولی نتونستم ازش چشم بردارم. تا عقب رفتم آسمون حلقه حلقه شد. با خودم فکر کردم آبه. شبیه یک چیز بزرگ از جنس آب بود که بین دو تا ساختمون قرار گرفته.
چند وقت از قیمت کتاب باخبر نبودیم، چقدر کتاب گرون شده...با تخفیف این قیمته؟ فکر کنم دستم نمیره دیگه کتاب بخرم،خیلی هم دوست دارم ! کاشکی ارزونتر بود😧