خیلی خیلی پیش از این الهه ای به نام مائوی قلبته فینی -مادر جزیره را دزدید، طبیعت را از تعادل خارج کرد و تاریک را در همه جا گسترش داد. از آن زمان تا کنون هیچ کس نتوانسته جزیره را ترک کند و به دریا برود. چه کاری از دست موانا ساخته است؟
او نمی داند چطور به دریا برود. نمی داند چه چیزی در آن سوی صخره انتظارش را می کشد. او حتی نمی داند کجا می تواند مائویی را پیدا کند. اما قلب باید به هر قیمت زنده شود و اقیانوس، موانا را برای این مأموریت برگزیده است.
آیا او می تواند این وظیفه را به سرانجام برساند؟
کتاب موانا