تس پرسید: نان تست من کجاست؟ تدی گفت: من آن را خوردم. بعد دوید بیرون. تدی روی روروک جدید تامی پرید و باسرعت از کنار او گذشت. تامی گفت: مواظب باش تدی، تو نزدیک بود مرا زیر بگیری! درست همون موقع مامان بیرون آمد و گفت: تدی، موقع رفتن به خانه ی سامی است و...