کنار آب نشست.پاهای ستاره را بالا آورد و او را انگار که نشسته باشد،روی سنگی کنار آب گذاشت.بعد دست هایش را توی آب فرو کرد و انگشت هایش را به هم کشید.گلی که به دست هایش چسبیده بود،لحظه ای رنگ آب را تغییر داد.چند بار هر دو دستش را در آب تکان داد تا تمیز شوند،بعد آن ها را کنار هم گذاشت و پیاله ای از آن ها ساخت .آب را بالا آورد و روی صورتش ریخت؛اما آرنج دست راستش به ستاره خورد .ستاره از روی سنگ سر خورد و درون آب افتاد.