پرهام بابایش را از دست داده و با مامانش زندگی میکند. مامان یک جور جوراب جادویی اختراع کرده و اسم اختراعش را «شیموز» گذاشته است. شیموز جورابی است که تغییر رنگ میدهد و به رنگ هر لباسی که بپوشی درمیآید.
خبر این اختراع به گوش طراح مد و لباس معروفی به نام «پرخواه» میرسد که بهتازگی به ایران آمده. او از پرهام و مامانش میخواهد به خانهاش بروند و در کارگاه مخصوصی که در اختیارشان میگذارد روی شیموزها کار کنند تا بشود آنها را به فروش رساند.
زندگی توی خانه ی بزرگ آقای پرخواه برای پرهام هیجانانگیز است، اما مثل هر آدم شاخ دیگری او هم رازی برای خودش دارد. رازی که هیچ پاپاراتزی و بلاگر و خبرنگاری ازش خبر ندارد و یک سرش در خانهی همسایهی روبهرویی و سر دیگرش در خانهی جادوگری است که سرنوشت آدمها را از دل دانهانارهای جادوییاش میخواند...
سال 72 توی یک شب برفی به دنیا آمدم. شاید برای همین بود که از همان اول دنیا برایم زیادی یخ و رنگپریده بود. اما وقتی مامان و بابا برایم کتاب خواندند، فهمیدم که دنیاهای رنگارنگ دیگری هم داریم. برای همین من هم خیلی زود دنیای خودم را ساختم. در دوران نوجوانی وارد کار انیمیشن شدم و بعضی از آثارم مثل مجموعه داستان خیاط پیر و داستان آبشده را به انیمیشن تبدیل کردم. همان سالها بود که کار دوبله را هم شروع کردم و تا حالا توی دهها عنوان فیلم و انیمه و انیمیشن جای شخصیتهای داستان حرف زدهام. توی دانشگاه هنر رشتهی انیمیشن خواندم و در کنار آن برای نشریههایی مثل هوپا و سروش نوشتم.
سلام خسته نباشید من میخواستم از مصلای امام خمینی بخرم کتاب همه روباهها کت و شلوار نمیپوشند ولی نخریدم گفتم تو راهم هست ولی نبود حالا از کجا بخرم بنظرتون🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔