همه فینال هایی که برگزار کردم سخت بودند، اما فینال المپیک متفاوت تر و سخت تر بوده و خاطراتی درباره آن دارم که جالب است. با توجه به تجربه ای که در المپیک ۲۰۰۸ داشتم و پنج طلا جهانی، که سه تا قبل از المپیک ۲۰۰۸ و دو تا از آن ها قبل از المپیک ۲۰۱۲ به دست آمده بود، به نوعی می توان گفت از حیث افتخار نسبت به حریفانی که در المپیک ۲۰۱۲ داشتم قابل قیاس نبودم، اما جای خالی مدال المپیک قطعا احساس می شد و تمام آمال و آرزوهایم به دست آوردن آن مدال بود. شاید اگر من نقره المپیک هم می گرفتم باز هم لذتی را که در دنیای قهرمانی برای خودم متصور بودم نمی توانست به من بدهد. نهایتا استرس خیلی عجیب و غریبی را تحمل کردم و در لحظات آخر که می خواستم برای فینال حاضر شوم، کسی که کنار روشن بایراموف آذربایجانی رقیب فینالیست من قرار داشت، فرید منصوراف آذربایجانی بود. قهرمانی که قهرمانی المپیک و قهرمانی پیاپی جهان را داشت و یکی از کسانی بود که الگوی من محسوب می شد و همراهی رقیبم، روشن بایراموف توسط یکی از الگوهای کشتی من، کار را برای من سخت تر می کرد. من اولین کسی بودم که در المپیک ۲۰۱۲ داشتم کشتی می گرفتم و به نوعی کشتی من چراغی را روشن می کرد که بقیه بچه ها هم آن مسیر را ادامه بدهند.
بیشترین فشار روانی که در مسابقات تجربه کردید مربوط به کدام مسابقه بوده؟
همه فینالهایی که برگزار کردم سخت بودند، اما فینال المپیک متفاوتتر و سختتر بوده و خاطراتی درباره آن دارم که جالب است. با توجه به تجربهای که در المپیک ۲۰۰۸ داشتم و پنج طلا جهانی، که سه تا قبل از المپیک ۲۰۰۸ و دو تا از آنها قبل از المپیک ۲۰۱۲ به دست آمده بود، بهنوعی میتوان گفت از حیث افتخار نسبت به حریفانی که در المپیک ۲۰۱۲ داشتم قابل قیاس نبودم، اما جای خالی مدال المپیک قطعا احساس میشد و تمام آمال و آرزوهایم به دست آوردن آن مدال بود. شاید اگر من نقره المپیک هم میگرفتم باز هم لذتی را که در دنیای قهرمانی برای خودم متصور بودم نمیتوانست به من
بدهد. نهایتا استرس خیلی عجیب و غریبی را تحمل کردم و در لحظات آخر که میخواستم برای فینال حاضر شوم، کسی که کنار روشن بایراموف آذربایجانی رقیب فینالیست من قرار داشت، فرید منصوراف آذربایجانی بود. قهرمانی که قهرمانی المپیک و قهرمانی پیاپی جهان را داشت و یکی از کسانی بود که الگوی من محسوب میشد و همراهی رقیبم، روشن بایراموف توسط یکی از الگوهای کشتی من، کار را برای من سختتر میکرد. من اولین کسی بودم که در المپیک ۲۰۱۲ داشتم کشتی میگرفتم و بهنوعی کشتی من چراغی را روشن میکرد که بقیه بچهها هم آن مسیر را ادامه بدهند. صحبتهایی بین من و آقای بنا رد و بدل میشد که بتوانم استرسم را کنترل کنم و با خیال راحت و آرام بر روی تشک حاضر شوم. در آن موقعیت برای لحظاتی حس کردم که آقای بنا هم فشاری را که برای من ایجاد شده بود حس میکند. فکر کنم چون ایشان هم اولین تجربه مربیگری در فینال المپیک را تجربه میکرد. از سوی دیگر بین ما ارتباطی عاطفی برقرار شده بود و هم زحماتی که در کنار هم طی سالها کشیده بودیم تا به آن مسابقات برسیم حس مشترکی را به وجود آورده بود. نهایتا تحمل آن فشار برای هر دو ما سخت بود و در لحظات آخر که آمدیم از تونل عبور کنیم برای رفتن به روی تشک ضرباتی که آقای بنا برای برانگیختهتر کردن من، به پشتم زدند و صحبتهایی که با من کردند از هر جهت من را برای شروع خوب آماده کرد. مضمون اصلی صحبت ایشان این بود که باهمدیگر میرویم و این کار نیمهتمام را باهم تمام میکنیم. واقعا در آن لحظه احساس میکردم که تنها نیستم و من و محمد بنا قرار است دست به این کار بزنیم و این حس به من خیلی کمک کرد، الان که آن صحنههای روی تشک رفتن فینالم را نگاه میکنم از چهره خودم متوجه میشوم که من قبل از اینکه روی تشک حضور پیدا کنم برنده مسابقه بودم، چون در رقابتهای انفرادی اگر برای پیروزی ثانیهای تردید کنی قطعا شکست میخوری.