کلامی با دوست درباره ی این مجلد دیگر برد و باختی در کار نیست. جنگ یه به پایان رسیده و یا «سرد» است و نوعش متفاوت. اینجا و این دهه حریم امنی شده. کسی نمی تواند نادیده ات بگیرد. تنها حق دارد دوستت نداشته باشد و این یعنی امنیت. دیگر چه بردی؟ چه باختی؟ حریف کیست؟ هدف کجاست؟ نویسنده ای وارد دهه ی نود شده که جوایز و ستایش هایی به دست دارد و «دیگر ننویس تا خبرت کنیم» زهر آگینی به دیگر دست! نویسنده ای با چهره ای تاب خورده از درد، اما راضی از پشت سر و حضورش؛ راضی از خط حیات قلمش با تجربیاتی یکه و یگانه و سرک کشیدن هییی در منظومه ادبیات نمایشی کشور نازنینش. درست است جنگ با جهانی که در پذیرفتن تو مقاومت دراد با پیروزی ات به سر آمده، اما نبرد و پنجه انداختن با خود ادامه دارد. هنوز باید جاهایی سر بزنم که شاید پس از آن رسالت خودم، مأموریت خودم که از طرف خودم برایم تعیین شده به درستی انجام شود و این هنوز تو را درگیر زایشی می کند که اصرار داری خوش قوراه باشد و شعارهای عمودی پرتاب نکند و جعل انتزاعی هویت انسان معاصر در دستور کارش نباشد. لرد و لای نمی پذیرد. باید مجرب باشد. اما زلال. این هم خود یک سختی عظیم است. بله. دهه ی نود برای این نویسنده، دهه ی آسانی نیست و هنوز با خود سر جنگ دارد . درست است که تکلیف آن چثه ی تکیده ی در صف که دهه ی هفتاد دیدی معلوم شده، اما هنوز در پی گرفتن عکسی بهتر در عکاسخانه ای زبده تر است.