داستان "خاتون و قوماندان" به عنوان یک رمان عاشقانه و صادقانه، زندگی پانزده ساله علیرضا توسلی و همسرش، امالبنین حسینی، را به تصویر میکشد. این داستانی از دلدادگی و تجربیات زندگی آنهاست. مریم قربانزاده به عنوان راوی، خاطرات این زوج مهاجر را با وفاداری به تفاصیل تلخ و شیرینشان ثبت کرده و با قلمی دلنشین و دلچسب، روایتی جذاب از زندگی آنها ارائه میدهد. این اثر اکنون توسط نشر ستارهها منتشر شده است.
امالبنین حسینی از سرزمین بامیان افغانستان به ایران مهاجرت کرده و در دوران کودکی این مهاجرت را تجربه کرده است. زندگی او به عنوان یک خانواده مهاجر با مشکلات و سختیهای زیادی همراه است. پدرش علیرضا، در میان خواستگاران بسیار، از میان آنها امالبنین را انتخاب کرده است. اما عشقی که این دو به یکدیگر دارند، زمانی که علیرضا به جنگ افغانستان فرا میخواند، با دلتنگی و تنگدستی همراه میشود.
زندگی این زوج مهاجر از ابتدا با مشکلات مالی و جداییهای مکرر در دوران جنگ همراه است. اما عشق و صبری که این دو نسبت به هم دارند، آنها را از تمامی این سختیها با خاطرات خوشی میگذراند. امالبنین، در طی پانزده سال از زندگی خود، سه بار به افغانستان مهاجرت کرده، به ترکیب درمان زخمها و دردهای مردی مجاهد پرداخته و در شرایط اقتصادی دشوار، سه کودک کوچک را بزرگ میکند.
"خاتون و قوماندان" نمایی ماندگار از انسانهایی ارائه میدهد که در سختترین لحظات، با قدرت ایمانی زیبا و با شجاعت و اخلاص خود، برای امنیت و آرامش ما، از عزیزترین داراییهای زندگی خود گذشتند. این داستان نمونهای از عشق و ایمان در میان چالشهای زندگی است که همیشه به عنوان یک مثال الهامبخش برای همهی ما خواهد ماند.
کتاب خاتون و قوماندان