شاید به ندرت بتوان هنری یافت که به اندازه معماری با زندگی مردم پیوند داشته باشد. این هنر در گذشته تابع اصول و ضوابط کم و بیش معین و شناخته شده ای بود و پیوندی استوار و ناگسستنی به فرصت جامعه و الگوهای رفتاری داشت، به همین جهت سبک معماری هر دوره، انعکاسی از فرهنگ و هنر آن دوره محسوب میشد. اما، در ایران، تحولاتی که از آغاز قرن معاصر شروع شد، موجب گسیخته شدن رشته های استوار میان برخی از مظاهر و جلوه های زندگی با فرهنگ جامعه شد و در نتیجه روندی که از مظاهر تمدن و فرهنگ غرب اقتباس شده بود روز به روز گسترده تر میشد، معماری سنّتی نیز از حرکت باز ایستاد و در بسیاری از عرصه ها، پیش از آنکه فرصت و امکان انطباق با تکنولوژی و شرایط جدید را بیابد، مورد بی توجهی قرار گرفت و به موجب آنکه اطلاعات و نظریه های مربوط به معماری، سینه به سینه، انتقال مییافت، به تدریج با از میان رفتن نسلی از هنرمندان معمار و کسانی که با این عرصه آشنا بودند، بسیاری از اطلاعات و نظریه های مربوط به هنر معماری از میان رفت. کتاب حاضر، در بر گیرنده گفت وگوی نگارنده با «مهران قارلقی (مهندس معماری)»، درباره معمار و معماری است که در سه نشست در تابستان 1387 صورت گرفته است.
کتاب گفت و گو با معمار جوان