زلف خورشید را شانه بزن
در طلوع گوشه دنج دلت
میان سایه اقاقیا و لبخند حوض حیاط
به شعف آمدهاند ماهیها،
رقص کنان جای قدمهای تو را
بوسه خواهند زد
مبادا پنجرهها دلتنگ گرمای آغوشت شوند!