مترسک در دل سفید و برفی آسمان، سار کوچکی دید که خسته در برف و بوران بال میزد. آنگاه او را به سوی خود دعوت کرد. سار کوچولو به یاد حرف های مادرش افتاد و از مترسک ترسید و فاصله گرفت، اما در آن کولاک و سرما چارۀ دیگری نداشت. هنگامی که ترس سار فرو ریخت، فهمید که لانۀ گرم و نرمی برای زمستان سرد و برفی یافته است، اما این لانه هم خالی از خطر نبود و … . داستان زیبای کتاب، همراه با نقاشیهای قشنگ، چشمان نگران و قلب مهربان مترسک را به آدم ها هدیه میدهد تا نسبت به زندگی همۀ جانداران در محیط اطراف خود حساس بوده و در صورت نیاز به آنها کمک کنند.
کتاب قلب مترسک