مردان ماهیگیر به دریا میروند و پسر کوچک هم همراه آنها میرود. یک لاکپشت سبز با لاکی نرم در تور ماهیگیری به دام میافتد. ماهیگیر میخواهد او را بکشد چون فکر میکند او ماهیها را میخورد و تورهای ماهیگیری را پاره میکند، لاکپشت برای پسر توضیح میدهد که اسمش لاکپشت فراتی است و فقط ماهیهای مرده را میخورد و دریا را از آلودگی نجات میدهد. پسر تصمیم میگیرد او را نجات دهد ...
کتاب باور کن، من لاک پشتم!