پسر کوچکی به همراه پدربزرگش به مسجد میرود. هنگام اذان حضرت محمد (ص) از راه میرسد و نماز جماعت برپا میشود. پسر کوچک در گوشهای مینشیند و به نمازگزاران چشم میدوزد. پیرمردی گرسنه از راه میرسد و از نمازگزاران تقاضای کمک میکند، اما هیچ کس به او توجهی نمیکند. هنگامی که پیرمرد ناامید شده و قصد خروج از مسجد را دارد، حضرت علی (ع) در حالت رکوع انگشترش را به او میدهد. ناگهان آیهای در این باره بر پیامبر نازل میشود. پسرک که حضرت علی (ع) را نمیشناسد، کنجکاو شده و دربارهی وی از پدربزرگش سوال میکند. در پایان داستان توضیحاتی دربارهی سورهی مائده و آیهی 55 این سوره آمده است.
کتاب هدیه حضرت علی(ع)