داستان بلند «کشتی باندوست» اثر علی موذنی گرچه با فضای داستاننویسی این روزهای آقای نویسنده متفاوت است و در فضایی خلق داستانهای دینی که موذنی چندین و چند سال در آن تلاش و تجربه کسب کرده، خلق شده است؛ اما خوانش چندین و چند باره آن نشان از تلاش و موفقیت نویسنده در خلق اثر داستانی متفاوتی شده است که نمونه آن از نظر تکنیک نویسندگی و خلق زاویه دید داستانی بسیار قابل توجه است.
«کشتیبان دوست» در بخش اول، راوی داستان بلندی است به عنوان «کشتی به روایت طوفان» داستانی که ماجرای ساخته شدن کشتی حضرت نوح (ع) در خشکی و در ادامه نازل شدن عذاب آسمانی طوفان و باران و غرق شدن تمام زمین در آب جز ساکنان این کشتی را روایت میکند. راوی این ماجرا اما در داستان موذنی کنعان، پسر نوح است. پسری که در ادبیات فارسی به «با بدان نشستن» مشهور شده است و از دست دادن خاندان نبوت. موذنی در این داستان بلند قصه را از پایان ساخته شدن کشتی نوح شرع میکند، کشتی عجیبی که به روایت او، سازندگانش حیواناتی بودند که نیمه انسان و نیمه حیوان بودند و در این میان تنها کنعان است که از کار پدر و آنچه در سر دارد، رضایت ندارد و حتی دوست دارد تا کشتی را نابود کند.
داستان دوم از این کتاب با عنوان «دوستی» نیز روایتی از زندگی حضرت ابراهیم (ع) در زمان حکومت نمرود و شیوه مواجهه او با این پادشاه ظالم است. در این دو داستان بلند نکتهای که بیش از هر چیز مخاطب را در تسلط خود قرار میدهد زبان فاخر روایت است و تلاشی است که موذنی برای به استخدام درآوردن آن صورت داده است. در «کشتیبان دوست» از سویی ما با زبان و روایتی تاریخی مواجهیم و افعالی که به هیچ روی همانند روایت سلیس و رایج فارسی شکل نگرفته است و از سوی دیگر سختیها و بدخوانیهای زبان فارسی قدیمی و نیز افعال و کلمات ناملموس را در آن نمیجوییم. هنر موذنی در این میان بهرهمندی از ترکیبی میانه بوده است؛ گویی او ساختار سنتی و تاریخی روایت را با کلمات و عبارت سره فارسی پر کرده و در نهایت روایتی ارائه میکند که از سویی داستان نوح نبی است و از سوی دیگر در خوانش متن داستانی مخاطب متوجه این چالش زمانی نمیشود و برعکس بسیار ساده و روان میتواند از پس مواجهه با متن و محتوای آن برآید.
کتاب کشتی بان دوست