قصهها تار و پودهای هویت فرهنگی هر ملت و سرزمین به شمار میروند، روایتهایی که تافته در آداب و رسوم، باورها و اندیشه مردمان یک سرزمین، آنها را هویت داده و حقیقتهای مکتوم آن دیار و سرزمین را برای سالهای سال ثبیت و در ذهن و یادها نگاه میدارد.
قاره کهن آسیا که شاید بتوان از آن به عنوان بزرگترین و متنوعترین اقلیم بشری از منظر آداب و رسوم و باورهای فردی و قدیمیترین مهد باورهای دینی در دنیا به شمار آورد، از دیرباز یکی از کانونهای تولید چنین داستانها و روایتهای داستانی بوده و بسیاری از آنها را در قالبهای و شیوههای مختلف بیانی و روایی بر جای گذاشته است. قصه در فرهنگ آسیایی در واقع راهی برای زیست بهتر به شمار میرود، زیستی که گاه میراث آسمان برای انسان بوده و گاه روشهایی است برای زندگی معرفتآمیز برای تمامی آنهایی که در نسلهای آتی آن را میخوانند.
کتاب «سگی که میخواست خورشید باشد» نیز با چنین رویکردی چهارده داستان از مردمان کشورهای مختلف آسیا را در خود گنجانده است. کتابی که یادآور آثار داستانی نوستالژیک داستانی مردمان آسیا در سالهای دور و نزدیک به شمار میرود و بیش از هر چیز باید آنها را روایتهای مکتوبشده بر پایه متلها و قصهها و افسانههای مردمان این مناطق به شمار آورد. مردمان ایران در کنار هند، پاکستان، ژاپن، فلیپین، مالزی، برمه، کره، افغانستان، مالزی، تایلند، نپال، سنگاپور و سریلانکا در این کتاب داستانهایی را برگرفته از باورها و رسوم کهن خود بازگو کردهاند که بسیاری از آنها دهان به دهان مخاطبان خود چرخیده و سالیان سال نقل محافل بوده است.
کتاب سگی که می خواست خورشید باشد