هر مادر و زن، اسطورهای تازه اما کهنالگو و پرستیدنی در بطن خویش است که عنصر مهرورزی، عشق پاک، بیآلایشی، زایندگی، پرورش و ازخودگذشتگی جزء لاینفک از وجود اوست و در هر قوم و ملتی ثابت و پایدار است و از گذشته تاکنون تغییر نیافته است. چون ذات وجودی آن و هستیبخش آن همواره ثابت بوده است. منشأ اسطوره در اعماق ذهن آدمی و بهویژه در عرصۀ ناخودآگاه او قابل جستجو است. اسطورهها و تمامی آثار هنری و افسانهها بسان موجوداتی زنده در متن فرهنگ هر ملتی رشد میکنند و شکوفا میشوند. زادگاه اسطوره و رویا در درون ناخودآگاه است. رویای جمعی که در طی تاریخ، اقوام و ملل آن را دیده و به زبان تمثیل و نماد بازگفتهاند، همان اسطوره است.
ایزدبانوان سمبل بسیاری از عناصر هستی از جمله زمین، زایندگی و رستنیها بوده که بیان چیستی، مفهوم و محتوای این نقشمایه از ایزدبانوها در گسترۀ پیش از تاریخ و ارتباط آن با اسطورههای کهنتر و سیر تکاملی آنها و بررسی وجوه اشتراک و افتراق میان آنها در تمدنهای کهن مدنظر نویسندۀ این کتاب است. در واقع این کتاب نگاهی است به اساطیر و الهههای متنوع در ایران، بینالنهرین، هند، مصر، یونان و روم و باورهای قومی پیرامون آنها.
به طور کلی نقوش کهنالگوی زن در انواع تمدنها بررسی شده و در این کتاب تشریح گردیده است و سعی شده مقایسهای بین انواع مختلف صورت گیرد. پژوهش بر اساس آنالیز انواع نقشمایههای برجامانده از کهنالگوی زن مادر از پیش از تاریخ و تاریخ و ارتباط آنها با یکدیگر صورت گرفته است.
به طور کلی هدف نویسنده از نگارش این کتاب، بیان چیستی، مفهوم و محتوای نقشمایۀ ایزدبانو زن مادر در گسترۀ پیش از تاریخ و ارتباط زبان با اسطورهها در گذشته و بررسی اسطورههای زن در تمدنهای کهن مانند ایران، بینالنهرین، هند، مصر، یونان و روم و سیر تکاملی آن تا اندک زمانی بعد و بررسی وجوه اشتراک و افتراق میان اساطیر زن در تمدنهای کهن است.
در فصل نخست کتاب که مقدمۀ تحقیق است، شامل انگیزه و بیان مسئله، اهداف و ضرورت تحقیق و نتیجهگیری و کلیات تحقیق است. فصل دوم دربرگیرندۀ بررسی در واژه و مفهوم اسطوره، لزوم شناخت آن، گونههای اسطوره، ویژگیهای روایات اساطیری و در نهایت کارکردهای آن صورت گرفته است. در فصل سوم بعد از بررسی دیدگاههای مختلف اسطورهشناسی به بررسی عوامل و کارویژههای اساطیر زن و عوامل اسطوره شدن زنان پرداخته شده و پس از آن عناصر اصلی اساطیر مادینه هستی و منشأ اساطیر با پیوند اصیل مادینه هستی پرداخته شده و در ادامۀ آن عناصر مادینه هستی از جمله زمین، ماه، آب، رستنیها و ... بررسی گردیده است. در فصل چهارم به بررسی تجلی کهنالگوی ایزدبانو زن مادر در تمدنهای شرق پرداخته شده که شامل اساطیر ایران پیش از تاریخ، تمدن ایلام، ایران باستان، تجلی اسطورۀ زن در شاهنامه، سپس تجلی کهنالگوی زن در تمدن بینالنهرین، هند و در نهایت در تمدن مصر است و تصاویر هر یک جداگانه ارائه شده است. در فصل پایانی تجلی کهنالگوی زن در تمدنهای غرب بررسی شده که شامل دو تمدن یونان و روم باستان است. در پایان نیز نتیجهگیری مباحث آمده که بر مبنای مقایسۀ تطبیقی میان ایزدبانوان صورت گرفته و نکات اشتراک و افتراق بین این اساطیر در تمدنهای گوناگون بررسی شده و مشخص میگردد.
کتاب کهن الگوی زن در اساطیر باستان