( کانت ) معتقد بود که خرد انسان از اقامه برهان بر وجود عالم خارج ناتوان است لذا اگر احساس کند که به عالم خارج نیاز دارد چاره ای ندارد جز آن که آن را از پیش در فرض بگیرد و بی دلیل، هستی اشیاء بیرون از ذهن و نه بیرون از بدن را بپذیرد. او این ناتوانی را بی آبرویی فلسفه در شمار می آورد.
باز این امر رسوایی فلسفه و خرد همگانی آدمیان است که بر جاهستی شیءهای بیرون از ذهن را تنها بر پایه گروش باید پذیرفت و اگر به ذهن کسی خطور کند که در برجاهستی آن ها شک کند نمی توان هیچ برهان خرسند کننده ای در برابر ارائه داد.
( جرج ادوارد مور ) در مقاله برهان عالم خارج کوشید تا به این رسوایی پایان دهد. او می خواست با بیان این که می داند این ( یک دست است و این هم دستی دیگر ) عالم خارج از من را اثبات کند و...