به دستهای مهآلود، و چشمهای خمارم
بگو نهایت راهت، نمیرسند به چیزی
به جز به ظلمت یک شب، به رنگ موی سیاهت
به هر کسی که نپرسید، بگو که عشق، گناهی
برای بیخردان بود، سپس دوباره خودت شو
که پر شوند ورقها، از اعتراف گناهت
(برگرفته از متن ناشر)