بیا در قنوت قطار دلم دست دعا به سوی دراز دو رود سید آسمان ما را بکشد به خانهای آبی دل شور بگیرد دریا کف بزند دهانم از برق خشک سیم پرده از گلویم تر پنجره تا لخت دیدن لبهای باز کلمه.... به گفت و شنیدن پرندهای و منم حروف الفبا در پاسخ گرفتن به زیر سئوال رفته ام
کاش کورش پیام منو میدید وقتی که هفده سالم بود و مزدک خیلی کوچولو بود الان به همه چیزهای که گفتی رسیدم ولی تو نیستی
من بلوط خشک زاگرس
من منیره اعظم سهرابیه کورش استاد من بود