آن غروب، پشت در آپارتمانش، مقوایی آویزان شده دیدم:« کاشانه موقت رسّام عرب زاده». خودش در آپارتمان را گشود؛ ریز جثه پیرمردی با چشمانی تنگ و عینکی ذره بینی، با نگاهی که پنداری می کوشید در فرار از پشت شیشه های عینک ذره بینی تو را بیشتر و بهتر ببیند. بر دیوار های سالن آپارتمانش، قالیچه های ارزشمندی آویزان است: از آن جمله، « بارگاه سلطان محمود غزنوی و حضور حکیم بزرگ، فردوسی، در محضر او». صفحه 194