دست در جیبم کردم و پیامک را باز کردم: «اگر دوست دارید زنده بمونید اون پروژه رو به ما تحویل بدید. دفعه ی بعد به یک تهدید کوچیک بسنده نمی کنیم و در یک تصادف کاملا اتفاقی به پایین دره سقوط می کنید. نگاهی به بقیه انداختم همه در سکوت به هم نگاه می کردیم. حدسم درست بود همگی یک پیامک را در آن واحد دریافت کرده بودیم آن هم یک پیامک تهدیدآمیز!