او به همه احترام میگذاشت و هر جا کسی -به ویژه کشاورزان- را در حال کار میدید تعظیم میکرد. عشقش به کودکان و گلها درمیان ژاپنیها مثال زدنی است. اغلب تمام روز را به بازی با کودکان یا چیدن گلها میگذراند، به طوری که گدایی آن روز را کاملا فراموش میکرد. اگر کسی از او میخواست در بازی تختهای گو شرکت کند یا برخی شعرهایش را بخواند همیشه میپذیرفت. پیوسته لبخند بر لب داشت و هر کس را میدید آن شخص احساس میکرد که «بهار در یک روز تیره ی زمستانی فرارسیده است.»
(برگرفته از متن کتاب)