صدای بلند یا الله ابراهیم حلقه را پراکنده کرد و هرکس به سمتی رفت. ابراهیم از دور نگاهی به میز انداخت و روزنامه ای را روی آن دید. پرسید خیر باشه؟! چی توی این روزنامه است که آن قدر واسه تون جذابه؟! یکی از همکارانش فوری روزنامه را در دستانش مچاله کرد و انداخت توی سطل زباله. ابراهیم روزنامه را از میان باقی کاغذهای داخل سطل بیرون کشید و روی میز باز کرد. دید به پشتوانه تبلیغاتی و مالی وهابیها او را تهدید به ترور کرده اند. زیر عکس ابراهیم نوشته شده بود: «سر این مار رافضی را قطع کنید.»
(برگرفته از متن کتاب)