دماب یک روستاست، اگر میخواهید بالنده شود نیاز است تا دوستش بدارید. مثل شهرتان، مثل کشورتان. نه اینکه اسیر ملی گرایی شوید و برده اهمیت مرزها. نه اینجا احساس تعلق نیاز دارد تا جان بگیرد. زمینش را نمی فروشیم که برویم؛ آبش را رها نمیکنیم که هرز برود؛ دیوارهای باغش را کاهگل میکنیم و «کله گاه ها» را پر میکنیم. خانه های تاریخی اش را مرمت میکنیم تا برجای بمانند. چون متعلق به ماست، نه چون دارایی و اموال من است. آنقدر که پدرانمان کوشیدند تا باغ و صحرایش را حفظ کنند نیاز دارد تا ما هم دوستش بداریم.
(برگرفته از متن کتاب)