باری، من نیز می میرم. گیافو هم که مرد. انسان در پی زمین، زمین در پی آسمان، آسمان در پی دائو. گیافو انسان بود؟ یا، من بود. جوانگ دزو چیزی از مرگ گفته. جین انگلیش را دوست می دارم. او با گیافو آیه های خاک را به آنچه از جهان فروپاشیده ی بی اعتبار مانده، با خواستن نخواستن، هم آوا شدند. جوانگ دزو دریامردی که گفته هایش طرفه حباب های رنگ است. نفس کشیدن زیر آب می دانی؟ ای داد که جهان را در چند کلمه به چراگاه روانه می کند. مهم نیست این جهان چون جویدن جاودان نیست. ایستگاهی که قطار از آن حرکت می کند و قطار دیگری از راه می رسد. سایه روشن به سایه گفت: دمی پیش می جنبیدی. اکنون بی جانی، دمی پیش نشسته بودی، آنک بیدار می شوی. چرا پا به پا می کنی؟
سادگی متن و تصاویر زیبای ابن کتاب رو مترجمین عزیز با تلاش بیهوده برای وزن دادن شعری به متن نابود کرده اند. کل مطلب دائو میگوید که هنر در هیچ کار نکردن و طبیعی بودن هست و ای کاش یک متن ساده و بی آلایش ترجمه میکردند.
چ خبره این قیمتا؟! صفحه ای بیشتر از 1200 تومان... با جلد شومیز کاش ناشر کمی انصاف داشت...