1. خانه
  2. /
  3. کتاب خرسی که می خواست خرس باقی بماند

کتاب خرسی که می خواست خرس باقی بماند

3.3 از 1 رأی

کتاب خرسی که می خواست خرس باقی بماند

The Bear Who Wanted to Be a Bear
٪15
83000
70550
معرفی کتاب خرسی که می خواست خرس باقی بماند
«خرسی که می‌خواست خرس باقی بماند» کتابی ساده با داستانی جذاب و تاثیرگذار برای بچه‌هاست. کتابی درباره هویت. داستان این کتاب با زبانی ساده به بچه‌ها کمک می‌کند که مفهوم هویت را درک کنند.
داستان درباره خرسی است که بعد از بیدار شدن از خواب زمستانی و بیرون آمدن از غار می‌بیند که جنگلی که در آن زندگی می‌کرده، تبدیل به کارخانۀ بزرگی شده است و انسان‌ها آنجا مشغول به کار هستند. انسان‌‌ها بخاطر جثۀ بزرگ خرس و این‌که می‌تواند روی دو پا بیاستد، گمان می‌کنند که او هم نوعی انسان است، لباس تنش می‌کنند، کمک می‌کنند اصلاح کند و مرتب شود و .... خرس هر چه تلاش می‌کند که به آن‌ها بفهماند که او خرس است نه یک انسان، فایده ندارد. خرس مدتی در کنار انسان‌ها مشغول کار می‌شود، تا این‌که با فرارسیدن فصل زمستان، خرس، باز خوابش می‌گیرد و می‌خواهد به خواب زمستانی برود. او را بخاطر خواب‌آلودگی از کارخانه اخراج می‌کنند و....
داستان کتاب به‌همین سادگی است، اما خرس و فضای این داستان در کنار نقاشی‌ها، در ذهن مخاطب می‌ماند. کودک خرس را می‌فهمد و با او همدلی می‌کند. او می‌فهمد که حتی اگر خرس را مجبور کنند، کارهای آدم‌ها را انجام دهد، باز هم آدم نیست و یک خرس است و هیچ‌وقت ماهیتش عوض نمی‌شود. او اصل و ریشه‌ای دارد و به آن وابسته است و هر چقدر دیگران بخواهند او از آن اصل فاصله بگیرد، نمی‌تواند.
کودک با خواندن داستان و دیدن نقاشی‌ها می‌فهمد که یک خرس با لباس پوشیدن، یا کار کردن کنار انسان‌ها در یک کارخانه، به یک انسان تبدیل نمی‌شود، بلکه او خرس است و می‌خواهد خرس هم بماند، و اگر مجبورش هم بکنند، ممکن است موقتی همراهی کند، اما در نهایت به اصل و هویت خودش بازمی‌گردد.
در تکه‌ای از کتاب می‌خوانیم: «خرس از غار بیرون آمد، با تعجب به کارخانه زل زد. ‌در همین لحظه نگهبان کارخانه جلو دوید و داد زد:‌ اوهوی، عمو! چرا آنجا بیکار ایستاده‌ای؟ خرس گفت:‌ معذرت می‌خواهم از حضورتان، آقا ولی من یک خرسم. نگهبان داد زد:‌ یک خرس؟ تو هیچی نیستی مگر یک کارگر تنبل و کثیف. ‌او آن قدر عصبانی بود که خرس را برد پیش رئیس کارگزینی، خرس در نهایت ادب به رئیس کارگزینی گفت من یک خرسم، آقا. رئیس کارگزینی گفت:‌ تو یک کارگر تنبل و کثیف هستی که باید حمام بروی تا قیافۀ آدمیزاد پیدا کنی. آن وقت خرس را پیش معاون بخش اداری برد.»
کودک با خرس همدلی می‌کند و او را می‌فهمد. هر چقدر هم بخواهند به خرس تلقین کنند که خرس نیست، یا او را با یک انسان اشتباهی بگیرند، او باز هم یک خرس است و نمی‌تواند جز این باشد.
زبان کتاب ساده و گویاست و تصاویر کتاب هم جذاب و گیراست. داستان انتهایی خوب و تصویری دارد. از آن داستان‌هاست که نه تنها بچه‌ها بلکه بزرگ‌‌ترها هم با آن همراه می‌شوند و دیگر این خرس را فراموش نمی‌کنند، خرسی که هیچی نمی‌خواست، «خرسی که می‌خواست خرس باقی بماند».
درباره یورگ اشتاینر
درباره یورگ اشتاینر
یورگ اشتاینر در ۲۶ اکتبر ۱۹۳۰ در شهر بیل سویس متولد شده بود، در دوران حیاتش در نقاط مختلفی چون اروپای میانه، اروپای شرقی ، آمریکا و آفریقا زیست ولی پس از آن دیگر بار به شهر زادگاهش بازگشت و تا زمان پایان زندگی اش همان جا به سر برد.سال ۱۹۵۳ وی به عنوان معلم در پرورشگاه شهر «آروانگن» در کانتون برن به کار پرداخت؛ شهری که عمیقا الهام بخش وی شد. رمان های «جریمه» منتشر شده به سال ۱۹۶۲، «یک چاقو برای یابنده شریف» منتشر شده به سال ۱۹۶۶ و «تور را پاره کردن» منتشر شده به سال ۱۹۸۲ همگی به موضوع تخیلی پرورشگاه «براندموس» می پردازند. اشتاینر در سال ۱۹۵۴ یک انتشاراتی کوچک با نام «فوراشتات پرسه» تاسیس و تا سال ۱۹۶۰ آن را اداره کرد. وی همچنین به عنوان آموزگار، سردبیر ادبی و عضو شورای شهر بیل نیز فعالیت داشت. اشتاینر برای آثار ادبی اش جوایز معتبری کسب کرد که جایزه بزرگ ادبی کانتون برن سال ۱۹۷۶، مدال بین المللی هنر کتاب لایپزیک سال های ۱۹۷۹ و ۱۹۸۲، جایزه بچلدر آمریکا در سال ۱۹۷۹، جایزه اریش فرید سال ۱۹۹۴، جایزه ادبی برلین سال ۱۹۹۸ و جایزه ۵۰ هزار فرانکی مکس فریش شهر زوریخ در سال ۲۰۰۲ از جمله آن ها هستند.او در ۲۰ ژانویه ۲۰۱۳ در شهر بیل سویس درگذشت .
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب خرسی که می خواست خرس باقی بماند" ثبت می‌کند