سپیده دم، قبل از صدای کوتاه ناقوس، آقای گایزر کوله پشتی اش را بست، کلاه، بارانی و چترش را برداشت و از خانه بیرون رفت. کوله پشتی چندان سنگین نیست و وقتی به جنگل می رسد تپش قلبش آرام تر شده است. در دهکده کسی نیست که آقای گایزر را ببیند و از او بپرسد کجا می رود با آن کوله پشتی، آن هم در این هوا. آقای گایزر می داند دارد چه می کند.
به ترجمه یهای مترجم تازه کار که اثبات شده و نقد شده نیست اعتماد نکنید حتی برگردان از زبان اصلی
اول ترجمه ایشان را بخوانید چه ترجمه شان از برنهارد چه ترجمه شان از قریش بعد ایرادها را لیست کنید مگه سروش حبیبی و محمد قاضی و مهدی سحابی و عبدالله کوثری و میرعلایی و آهی و حداد و دهها مترجم بزرگ دیگر از جایی شروع نکردند؟ مگر اولین ترجمههای قاضی و دریابندری و ابوالحسن نجفی هنوز چاپ نمیشود. پس ترجمههای اول آنها را هم نخوانیم چون درابتدا تازه کار بوده اند
از خانم آرمند هرچه دیدید بخوانید مترجمی هوشمند که آثار ترجمه شده توسط ایشون از زبان آلمانی بصورت مستقیم برگردانده شده