روابط نهاد خانواده بر اصول اخلاقی و منطقی مبتنی است که به نظر میرسد قوانین در این حوزه فرع بر موضوع است. زیرا هر چند اصول حقوقی حاکم بر روابط خانواده، نهادبند روابط فیمابین زوجین و حقوق و تکالیف آنان است و زوج و زوجه در گذر زندگی مشترک بر یک معیار منطقی و بر یک سری از اصول قانونی هدایت میگردند که این حقوق ناظر بر اعمال و رفتار آنان است. اما فراتر از این مفاهیم قانونی که حقوق طرفین را تبیین میکند، اصول و معیارهای اخلاقی است که فراتر از هر قانون میباشد و این اصل بر روابط خانواده سایه افکنده است و چارچوبهای ارکان خانواده را سامان میبخشد. قانون و قواعد آمره جایی ورود پیدا میکند که طرفین بخواهند به حقوق دیگری تجاوز نموده و عرصهی زندگی را جولانگاه خودخواهیهای خویش قرار دهند. در واقع، فراتر از قانون، این احترام به حقوق و تکالیف یکدیگر در زندگی مشترک است که مبتنی بر اخلاق، تفاهم و معاشرت دوسویه بنا شده که به تبع آن، آرامش را در نهاد خانواده حاکم میسازد. امری که در ماده ۱۱۰۳ قانون مدنی مورد تصریح قرار گرفته که «زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند». البته باید بر این نکته تأکید نمود که شناخت حقوق و تکالیف نیز برای تضمین سلامت خانواده برای این نهاد از اهمیت بسزایی برخوردار است. این امر در ادوار مختلف سبب شده که حسب نیازها، حاکمیت با معنای اعم و دولت به معنای اخص با تدابیر لازم و رصد نیازهای هر عصر نسبت به بازنگری قوانین اقدام نماید.
کتاب حقوق بشر و جایگاه زن در قانون حمایت از خانواده