وقتی بزرگ شدم، پدرم چیزی به من گفت که هرگز فراموش نمی کنم: «پسرم، وقتی بدنیا آمدی، گریه کردی در حالیکه جهان شادی می کرد. پس طوری زندگی کن که وقتی مردی دنیا گریه کند در حالیکه تو شاد هستی.» ما در عصری زندگی می کنیم که فراموش کرده ایم زندگی چیست. به راحتی می توانیم یک نفر را روی ماه بگذاریم، اما در هنگام رد شدن از خیابان برای ملاقات با همسایه جدید مشکل داریم. ما می توانیم با دقت یک موشک را به فضا بفرستیم، اما در قرار ملاقات با فرزندانمان برای رفتن به کتابخانه مشکل داریم. ما ایمیل، دستگاه های فکس و تلفن های دیجیتال داریم تا بتوانیم بیشتر در ارتباط باشیم اما در حالی زندگی می کنیم که بشر کمترین ارتباطات را دارد. ما ارتباط مان را با انسانیت و اهداف خود از دست داده ایم. با چیزهایی که بیشترین اهمیت را دارند از دست داده ایم و بنابراین، همانطور که شما این کتاب را شروع می کنید، با احترام از شما می پرسم که وقتی بمیرید چه کسی گریه خواهد کرد؟
کتاب وقتی بمیری چه کسی گریه خواهد کرد؟