مدخل «پدر - مادری و تولید مثل» نوشته الیزابت بریک و جوزف میلوم، یکی از منسجمترین و بنیادیترین بررسیهای معاصر درباره این پرسش است که چرا و چگونه انسانها به والدین تبدیل میشوند، و این فرایند چه پیامدهای اخلاقی، حقوقی و فلسفی دارد. این اثر از سطح معمول بحثهای مربوط به «حق بچه داشتن» فراتر میرود و با رویکردی دقیق، ابتدا به اخلاق ایجاد زندگی و سپس به مسئولیتهایی میپردازد که با پذیرش نقش والدین شکل میگیرد. نویسندگان تأکید میکنند که تولیدمثل-این عمل به ظاهر طبیعی-در واقع کنش اخلاقی پیچیدهای است که باید توجیه شود، زیرا نهتنها به جهان آوردن شخصی جدید است، بلکه شکلدادن به مسیر زندگی او و تأثیرگذاری بر نسلهای آینده نیز هست. محور اصلی بحث، استقلال تولیدمثلی است؛ این ایده که افراد باید آزاد باشند تصمیم بگیرند که آیا بچهدار شوند یا نه، و این آزادی بخشی از شأن و اختیار انسانی است. با این حال، بریک و میلوم نشان میدهند که این آزادی مطلق نیست و در شرایطی ممکن است با ملاحظات اخلاقی مهمی محدود شود؛ برای مثال زمانی که تولیدمثل خطرات جدی برای کودک آینده، برای والدین یا برای عدالت اجتماعی ایجاد کند. این مدخل با دقت و بیطرفی وارد یکی از بحثبرانگیزترین حوزهها میشود: تولدستیزی. نویسندگان ضمن بررسی استدلالهایی که میگویند ایجاد انسان بدون رضایت او میتواند عملی مضر یا ناعادلانه باشد، نشان میدهند که چگونه میتوان با تکیه بر ارزش رابطه والد-فرزند، امکان خلق زندگی خوب برای کودک، و نقش والدین در استمرار فرهنگ و جامعه، توجیهی اخلاقی برای تولیدمثل ارائه داد. پس از تمایز میان تولیدمثل و والدبودن، بریک و میلوم به یکی از نوآورانهترین عناصر این اثر میرسند: رویکرد ارادهگرایانه به والدین شدن. از نظر آنها زیستشناسی به تنهایی حقوق و مسئولیتهای والدینی را تعیین نمیکند؛ والد بودن یک نقش است، و نقش باید پذیرفته شود. بنابراین مسئولیت والدین از تصمیم داوطلبانه کسی ناشی میشود که میخواهد مسئولیت مراقبت، حمایت و تضمین آینده کودک را بر عهده بگیرد. این نگاه، طیفی گسترده از ساختارهای خانوادگی معاصر-از فرزندخواندگی و والدین همباشگاه تا رحماجارهای و والدین چندگانه-را به رسمیت میشناسد و با واقعیتهای امروزی سازگارتر است. آنچه در نگاه نخست انتزاعی به نظر میرسد، در ادامه به شکل ملموس به حوزه سیاستگذاری، حقوق خانواده و اخلاق زیستی پیوند میخورد: اینکه قانون چه کسی را والد به رسمیت بشناسد، چگونه مسئولیتها توزیع شود، و چه نهادهایی باید برای حمایت از کودک و والدین طراحی شوند. در کنار این مضامین، بحث عدالت بیننسلی نیز برجسته است. بریک و میلوم یادآور میشوند که ایجاد یک کودک، فقط تعهدی شخصی نیست بلکه تصمیمی اخلاقی با پیامدهای محیطزیستی، اجتماعی و حتی اقتصادی برای نسلهای آینده است. در نتیجه، مسئولیتپذیری والدین تنها در سطح فردی معنا ندارد و باید در چارچوبی گستردهتر از مشارکت اجتماعی و عدالت عمومی فهمیده شود. این مدخل از نظر عمق، انسجام و شفافیت، اثری قدرتمند است. دقت فکری نویسندگان در بررسی دشوارترین پرسشهای اخلاقی، و در عین حال، تلاش برای بهکارگیری ملاحظات حقوقی و نهادی، آن را برای خوانندگان حوزههای اخلاق زیستی، فلسفه عملی و سیاست عمومی بسیار ارزشمند کرده است. با این حال، چنانکه خود نویسندگان تلویحا میپذیرند، بخشی از مباحث آن چنان نظری است که ممکن است برای خوانندگان بدون پیشزمینه فلسفی انتزاعی به نظر برسد. با وجود این، نتیجه کلی روشن است: والد شدن، عملی صرفا طبیعی یا غریزی نیست؛ تصمیمی عمیقا اخلاقی، اجتماعی و هنجاری است که نیازمند اندیشیدن، پذیرش داوطلبانه مسئولیتها و آگاهی از پیامدهای آن برای فرد و جامعه است.
درباره الیزابت بریک
الیزابت بریک فیلسوف امریکایی و استاد دانشگاه Rice میباشد.