نگاه به هنر نو به عنوان تلفیقی از ایدههای متفاوت درباره هنر وراههای بهتر زیستن، چون پدیده ای دیرپا نیست،نگاهی بسیار محدود است. تمرکز بر این پدیدهی زودگار باید بسیار پیچیده باشد. اگر به تاریخ هنر از منظری بالاتر و از موقعیت طبیعی با توجه به اصل و ریشه و جزئیات آن بنگریم هیجانزده خواهیم شدوقتی مشاهده کنیم که نوآوریهای جدید درکلانشهرها کمتر از ولایات بوده است. درهمان حال که در گلاسگو و دارمشتات و وایمار و همچنین نانسی و بارسلون و هلسینکی این نوآوری در جریان بود و بدون شک در پاریس و برلین خبرهای بیشتری جریان داشت، در لندن و مادرید خبری نبود. حقیقت این است که گاهی با تسامح مونیخ را هم شهری فرهنگی قلمداد میکردند. بروکسل پایتخت بود اما زیر سایه پاریس قرار داشت و برای توجهاش به شگفتی ها شهره بود. در فاصلهای دور، خبرهایی ا زشیگاکو نیز می رسید اما درنیویورک علیرغم امتیازات ظاهریاش خبری نبود. بنابراین ولایات نه تنها درتحولات جدید مشارکت داشتند، بلکه سهمی اساسی هم ایفا میکردند.