اثر عمده ای که افلاطون در آن به بحث درباره منشأ پیدایش جهان می پردازد، رساله تیمائوس است. افلاطون ضمن توصیفش، تأکید می کند که آنچه او می گوید صرفا حکایتی تمثیلی است. افلاطون در بحث های مقدماتی اش بین معقول که همیشه در یک وضعیت است و محسوس که همیشه در فراگرد شدن و محوشدن است، تمایز قائل می شود. او سپس درباره موجوداتی که در فراگرد شدن و محوشدن هستند سه مقدمه کلی بیان کرده و آن ها را به جهان محسوس نسبت می دهد. مقدمه نخست مبنی بر این است که چون جهان محسوس است، مخلوق بوده و آغازی داشته است. مقدمه دوم عبارت از این است که هر موجود مخلوق باید به وسیله علتی خلق شده باشد؛ بنابراین، جهان علت و موجدی دارد. مقدمه سوم این است که علت جهان، دمیورژ یا صانع، این جهان را بر طبق یک مدل تغییرناپذیر ازلی ساخته است.